کتاب تل آویو سقوط کرد، نوشته ی سمیه علی هاشم، نویسنده ی لبنانی اصل و ترجمه ی سعیده سادات حسینی، پیرامون سناریو آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل می باشد و توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است.
همان گونه که ماه تا کامل نشود، به اوج درخشندگی خود نمی رسد، ادبیات مقاومت نیز تا به پیروزی دست نیابد، از پای نمی نشیند؛ بنابراین، «ادبیات پیروزی» فقط با مبارزۀ مردمی که در جست وجوی آزادی خویش اند، به بلوغ می رسد. درحالی که تاریخ روایت پهلوانان است، «ادبیات پیروزی» تاریخ روح انسان و عواطف انسانی است است، بازتابی از تپش قلب و لرزش اندام در همگامی با روح پهلوانی، و عصارۀ آرزوی مجاهدان برای رسیدن به جایگاهی با کرامت ابدی، یعنی معراج شهادت است و در عین حال امیدواری به فضل خدا برای دستیابی به نصرت الهی. این ادبیات نوظهور که درون مایه اش پیروزی مقاومت لبنان بوده و هنوز در مراحل اولیه و در حال شکل گیری است، شاید منتقد بصیر را بر آن دارد که ویژگی های این ادبیات را موشکافانه بررسی کند؛ مانند قراردادن خود در معرض طوفان انتقادها برای کشف دقایق و ظرایف آن. اما آنچه صادق است این است که درختانْ محصول فراوان را بشارت می دهند و فصل برداشت در راه است.
کتابی که امروز پیشِ روی ماست، اولین اثر نویدبخش این نویسنده محسوب می شود که نمایندۀ نسل پیروزی است؛ نسلی که خرد و آگاهی اش از زمان شکست ها پیشی گرفته است. آنچه در گذشته رویایی محال بود، امروز در ضمیر او به واقعیتی زنده تبدیل شده است که چشم انسان می تواند آن را ببیند و سرانگشتانش لمسش کند. از نظر او، نابودی اسرائیل اجتناب ناپذیر است و اتمام حیاتش مشروط به زمان و ساعت صفر است و لحظۀ تحقق این وعدۀ الهی برای فتحْ به زودی فرا خواهد رسید.
تل آویو سقوط کرد؛ ندای واحد ۱۰۰۱، رمانی با چاشنی کرامت انسانی، امروز پرده از سناریوی اولش برمی دارد تا زمانی دیگر از سپیده دمی دیگر پر از عطر قهرمانی صحبت کند؛ آنجا که خورشید در پس رد پای مبارزان مقاومت طلوع می کند تا پرتوهایش از شادی و امید بدرخشند و داستان کامل شود.
احیای روحیۀ اعتماد به خود و توانایی های ملت برای رهایی و پیشرفت و تحقق دستاوردها بر عهدۀ ادیبان و نویسندگان است. تجربۀ مقاومت در لبنان سرشار از عبرت است و گسترش این تجربه در رفتار و ادبیات و حتی شیوۀ زندگی فرصتی است برای گذر از دوران سرکوب و سرخوردگی و خودتحقیری؛ نوعی بازتولید آگاهی در جامعه برای ترسیم ویژگی های این مرحلۀ جدید با شعار رهبر مقاومت: «زمان شکست ها گذشته و زمان پیروزی ها فرارسیده است!»
«تل آویو سقوط کرد تا یافا بازگردد!» این مژده ای است که این رمان می دهد و بازگشت یافا نشانۀ آن است که به زودی دروازه های قدس باز شده و در آنجا نماز برپا خواهد شد با چفیه هایی که فلسطینیان چنان تاجی از خون بر سر دارند و عطر مبارزه و شهادت از آن به آسمان می رود. از دروازۀ خلیل در قدس قدیم تا کافۀ عمو رضا و دیوار تاریخ کافه با نقشۀ فلسطین تا بقیۀ دروازه ها (دروازۀ ساهره، اسباط، مغاربه، رحمت، حطه و...) حنظله رویش را به گسترۀ سرزمین مقدس برمی گرداند؛ جایی که هر گوشۀ آن ردپای مجاهدان است که با تدبیر یاسر و همراهانش در واحد ۱۰۰۱ ترسیم شده است تا بین گلولۀ تفنگ خود و گل سرخی که ساره یک روز صبح روی تپۀ رامیه به عنوان نماد عشقشان به او داد، طلوع تازه ای رقم بزند، همان روزی که قلب یاسر بین دو عشق بزرگ نوسان یافت: ساره و فلسطین! «پویه کن! این شرابی طهور و گواراست!»
و بهار قدس چیزی نیست جز «چشمانی اشک ریزان از شوق وصال»! داستان به این شکل در را به روی تو باز می کند تا وارد غزۀ هاشم و دنیایش، خورشیدش و کتابخانه هایش شوی؛ جایی که دریایش هزارتوست و هزار پاره آتش در دلش دارد، چنان می شوی که گویی یکی از مردمانش هستی، با آن ها زندگی می کنی و قلبت با قدم های یاسر و هادی و ابواحمد می تپد و در آخر می بینی که در حرمش ایستاده ای، نمازی ملکوتی، چنان که شایستۀ بیت المقدس است، به پا می داری و برای این گروه خالص دعا می کنی.
داستانْ شما را از تل آویو و یافا به میان شگفتی ها و دیدنی ها می برد تا لانۀ عنکبوت را از پس تار های ضعیف آن ببینید. سپس به قدس می روید؛ همان جایی که «تاروپود امنیت و صلح در چین و چروک های صورت پدربزرگ ها و مادربزرگ ها تنیده شده است» و جایی که داستان با صدای ترانه ای شیرین و آرام آغاز می شود؛ مانند گرمای آن شب که در شال پشمی مادربزرگ پیچیده شده بود: «روزی روزگاری در حین گردش ایام، شعلۀ امیدی سوسو می زد... .»
داستان تا سرمنزل خود پیش می رود و از مرزهای دردی آمیخته با حسرت و امید و زیباترین شکل شهادت عبور می کند تا مسیر پیروزی را ترسیم کند. به طوری که تاریخ واقعی از آنجایی آغاز می شود که گل های شقایق نعمانْ خون شهدا را نقش می کنند تا آن تاریخْ به تنهایی به سرنوشت ملت و وعدۀ محقق شدۀ آن مبدل شود و به جای یازده دروازۀ آن، بیت المقدس به «هزاران در برای هزاران جانی که هر هر روز او را یاد می کنند»، تغییر یابد.
دروازۀ عامود در وسط حائط شمالی دیوارۀ شهر قرار دارد و آن را «دروازۀ دمشق» نیز می گویند؛ زیرا راه خروج کاروانیان بوده است. دستت را روی قلبت بگذار و تسلیم محض باش. اینجا باب عامود است؛ جایی که به وصال می رسی.
خود را از قیدوبند رها کن، روحت را پرواز بده و سپس نمازی ملکوتی، چنان که شایستۀ بیت المقدس باشد، به پایْ دار.
• یه زمانی اینجا یافا بود... .
• بعد، صهیونیست ها اسمش رو تل آویو گذاشتن! پشت پنجره ایستاده بود و چای می خورد، چشم هایش را در میان شلوغی خفه کننده ای به آسمان خراش ها دوخته بود. نوری نمی تابید و همه جا غبارآلود بود؛ البته نه به خاطر شلوغی و جمعیت و تراکم ساختمان ها، به خاطر مشتی غارتگر و غاصب، فساد همه جا را گرفته بود.
منذر سعی می کرد بغضش را خفه کند. با صدایی لرزان ادامه داد: «چهل سال قبل از روز نکبت، یهودی ها توی محله ای به اسم تل آویو توی یافا زندگی می کردن؛ اما کم کم تل آویو یافا رو بلعید! اون زمان اون ها به ما گفتن که ایدۀ نام گذاری محلۀ یهودی نشین تل آویو، از رمان تنویلاند از تئودور هرتزل، رهبر صهیونیست ها، الهام گرفته شده که اون موقع ها مشهور بود و بینشون دست به دست می چرخید. این رمان توی عربی به سرزمین جدید قدیمی ترجمه شد. البته این اسم رو بعداً ساختن و وجود نداشته. برخلاف یافا که پیشینۀ تاریخی داره و جایی رو نمی شه باهاش مقایسه کرد، تاریخ اون محلۀ مزخرف نفرت انگیز، به روز نکبت برمی گرده. اما برای ما همه جا یافاست... .
نسخه چاپی کتاب تل آویو سقوط کرد را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید.
نسخه الکترونیک کتاب تل آویو سقوط کرد را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کرده و سپس آن را در کتابخوان فراکتاب مطالعه کنید.
مشخصات کتاب تل آویو سقوط کرد در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتابستان معرفت |
نویسنده: | سمیه علی هاشم |
مترجم: | سعیده سادات حسینی |
تعداد صفحه: | 160 |
موضوع: | تاریخ، داستان خارجی |
قالب: | چاپی و الکترونیک |
نظر دیگران //= $contentName ?>
آرزوی ملموس تلخ وشیرین...