کتاب شش داستان کوتاه نوشته امین شاهرخیان میباشد که در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است و شامل 6 داستان کوتاه با موضوعات متنوع میباشد، داستان کوتاه برای انسان معاصر با مشغلهها و سرعتی که به آن گرفتار است، گزینه مناسبی برای مطالعه میباشد.
مردی قوزی و لاغراندام، سینی چای را برای گروهی از مردان جوان و برومند و دختران جوان کنار دستشان، بر سر تخت برد. پیشخدمت یک قهوهخانه بود. 25 سال سن داشت و شاگردی قهوهخانه را میکرد. در آن لحظه چشمانش به مردان تنومند روی تخت خیره بود.
همواره احساس میکرد که مقابل مردان تنومند و پسران ورزشکار چونان موشی است که از پایین بدانان مینگرد. بااینحال آنگاه که بیشتر میاندیشید و تاآنجاکه به خاطرش میآمد، در اکثر جمعها اینگونه مینمود. مردی که پایینتر از همه به پیرامون نگاه میکند و بسی لاغرتر از دوروبریهایش است.
در کودکی همواره بودند کسانی که دستش بیندازند و خمیدگی شانههایش را به سخره گیرند. یادش میآمد که وقتی دوم دبستان بود، یکی از همکلاسیها شکلک او را روی دیوار انتهای کلاسشان و نیمکتی که او مینشست، کشیده بود. کلاس چهارم بود که بچهی دیگری یکبار شکلک او را پشت پیراهنش چسباند و انگشتنمای جمعش کرد. کلاسهای ادبیات همواره تنهایی جایی که او در آنجا احساس غرور و افتخار میکرد، غزلهای حافظ را مثل بلبل از بر بود و هربار که غزلی با بیش از ده بیت را در کلاس قرائت میکرد، چشمهای معلمان و دانشآموزان از حیرت گرد میشد و دست به تحسینش برمیداشتند.