نظر شما چیست؟

معرفی کتاب تاج سیاه 

کتاب تاج سیاه نوشته جناب آقای مهرداد فرهادی منتشر شده در نشر متخصصان است.کتابی که شما قصد خواندن آن را دارید، دنیایی را پوشش می دهد که خیالیست و سرتاسر ساخته ذهن خیال پرداز نویسنده می باشد.

اشخاصی که در آن نام برده می شوند، از هیچ کس و هیچ جا کپی برداری نشده و همه نام گذاری ها به دست نویسنده و به صورت رندوم انتخاب شده اند.

گزیده کتاب تاج سیاه 

همه‌چیز از دنیای کراورها شروع شد؛ جایی که در آن شوق زندگی در میان مردمان آن سرزمین کاملاً مشخص بود، ولی سیاست گاهی جلوی شوق زندگی را می‌گرفت. جایی که در دربار پادشاهی کِراورها هفده خاندان اصیل زندگی می‌کردند، هر خاندان نفوذ و قدرت خودش را داشت، اکثر فرزندان خاندان اصیل جزو فرمانده‌های جویای نام پادشاهی کِروزو هستند، ولی در این میان پسر دوم پادشاه، دیموند تاش برعکس برادر خود دایموند تاش و اکثر فرزندان خاندان اصیل به جایگاه و مقام‌های پادشاهی علاقه‌ای نداشت.

برای پدر او دارویس تاش سخت بود پسرش از فرمان‌های او سر باز بزند؛ زیرا خاندان‌های داخل دربار گاهاً از این موضوع سوءاستفاده می‌کردن. در شب آخر تابستان دیموند و دایموند برای صرف شام به پیش پادشاه و ملکه رفتن، ملکه کلارا با آمدن فرزندانش شروع به خواندن دعایی به زبان اژدهایان کرد و در آخر دعا همه گفتن تیلوا (آمین). درعین‌حال که شروع به خوردن شام کردن، دیموند اجازه خواست تا حرف بزند و بلافاصله بعد از کسب اجازه شروع به حرف‌زدن کرد.

برنامه‌ای که چیده بود، واقعاً بی‌نقص بود و درعین‌حال پادشاه هم خیالش از جانب خاندان‌های اصیل راحت می‌شد، ولی از طرفی انجام این کار برای دیموند خطرناک بود. درخواست دیموند این‌گونه بود. پدر فردا در میزگرد به من فرمان بده تا خارج از قلمرو کِروزو در پی اطلاعات جدید باشم، این‌گونه من می‌توانم زندگی که دوست دارم را تجربه کنم و تو هم از گزند خاندان‌های دربار راحت خواهی شد. دایموند با خنده گفت: خوب است من بهتر می‌تونم به‌عنوان جانشین تلاش کنم.

و همگی شروع به خندیدن کردند.پادشاه دارویس و ملکه کلارا هم موافقت کردن. زمانی که صبح شد، هفده خاندان قبل از اینکه پادشاه درخواست میزگرد را بدهد، این کار را کرده بودند. پادشاه کمی نگران بود، ولی چیزی در چهره خود بروز نمی‌داد. زمانی که دارویس وارد شد، سربازها او را گرفتند و به زانو درآوردند. دارویس با عصبانیت فریاد می‌کشد: احمق‌ها چه غلطی می‌کنید، من پادشاه شما و این سرزمینم. در این میان یکی از سران هفده خاندان به اسم پت داس شروع به حرف‌زدن کرد: دارویس، تو کِراور برتری همیشه بودی و در این شکی نیست، ولی در این زمان مجبور به انجام این کاریم، دارویس خشم خود را فرو خورد و گفت: مجبور به چه کاری شدی پت که از دوستی ما باارزش‌تر بود؟ پت چهره آشفته‌ای به خود گرفت و گفت: «اون» قربانی می‌خواد، خودت بهتر می‌دونی. 

صفحات کتاب :
94
کنگره :
‭PIR۸۳۵۶
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲‬‬
کتابشناسی ملی :
9504830
شابک :
9786222921248
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه تاج سیاه