کتاب «نگاه سرنوشتساز» تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی با محوریت زندگی ابراهیم کارخانهای (نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو کمسیون انرژی هستهای و برجام) توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شده است.
این کتاب با رویکردی نو در تبیین خاطرهنگاری اجتماعی، سیاسی، ارزشی، علمی، معرفتی، و هستهای که با نگاهی جهادی؛ حقطلبی و آرمانخواهی را هدف قرار میدهد؛ به نگارش در آمده است. دیدگاه ارزشی در تدوین مطالب و تسلط علمی در پردازش هدفمند خاطرات، و نگاه عمیق علمی و معرفتی به دانش هستهای، راهی نو به روی مخاطب میگشاید که بر جذابیت و جامعیت مطالعه این کتاب استثنایی میافزاید.
در جمع همکاران دانشگاهی هر یک خاطراتی را بیان میکردند یکی از دوستان که فارغ التحصیل دکترای تخصصی فارماکولوژی از انگلستان بود و تازه به کشور برگشته بود و از هر فرصتی برای حضور در جبهههای جنگ بهویژه در ایام عملیات استفاده میکرد، در رابطه با ادامه تحصیل خود در انگلستان تعریف جالبی کرد که درس بندگی، توکل و اعتماد به خدا در آن موج میزد: استاد راهنمای من در دانشگاه منچستر فردی یهودی بود، یکبار که وارد اتاق محل استراحت من شد و موردی را از من سوال کرد، من که مشغول نماز بودم همچنان به نمازم ادامه دادم، بعد از آنکه مقداری معطل ماند و پاسخی از من نشنیده، اتاق را ترک کرد و رفت! بعد از آنکه نمازم تمام شد، دوستی که در آنجا بود گفت با این برخوردی که با استاد راهنمایت کردی، کارت تمام است، میبایست نماز را قطع میکردی و جواب او را میدادی، با این کار معلوم نیست چه بلائی سر پایاننامهات بیاید؛ اگر من جای شما بودم حتماً جواب او را میدادم.
از این صحبت او به شدت ناراحت شدم و به او گفتم من مسلمانم؛ امام حسین (ع) در ظهر عاشورا در معرکه جنگ در زیر تیرهای دشمن نماز را ترک نکرد، آن وقت تو به من میگویی که نماز را قطع کنم و جواب استاد راهنمایم را بدهم! تو نگران کار من نباش، رابطهات را با خدا درست کن، خداوند رابطهات را با انسانها درس میکند. بعد از این صحبت به اتاق استاد راهنما رفتم، وقتی جریان را به او توضیح دادم؛ گفت: من از حرکات شما در برابر خدایت خیلی خوشم آمد و برایم جالب بود و بعد سوال خود را از من پرسید و من هم جواب او را دادم. به اتاق برگشتم و قضیه را به همکارم که او هم دانشجوی دوره دکترا بود، گفتم، از شیوه برخورد خود و استاد راهنما بسیار شرمنده شد! در ادامه کار، پایاننامه من زودتر از او به اتمام رسید و او دو سال بعد از برگشت من به ایران، هنوز از پایاننامهاش دفاع نکرده بود! این درس بزرگی بود از توکل بر خدا که چه قدرتی بالاتر از خدا برای آنکه انسان به او اعتماد کند.