کتاب فطرت عشق نوشته عارف حکیم آیتاللهالعظمی میرزامحمدعلی شاه آبادی، با شرح آیتالله فاضلگلپایگانی است که به موضوعاتی همچون فطرت و طبیعت، فطرت الهی، خودپسندی، ملاک معشوقیت، معشوق حقیقی، اقلیم هشتم، حکومت عقل و دین، دلیل مجازیت معشوق، وجه قلب و وجه ظاهر میپردازد. ایشان در کتاب حاضر با استناد به آیات، روایات و دیدگاه برخی از شخصیتهای برجسته در حوزهی علم فلسفه، تفسیر و حدیث، دیدگاههای خویش را در باب این موضوعات مطرح نموده است. این کتاب در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسیده است.
آیتالله شاهآبادی (1328-1251 ش)، از مجتهدان و عرفای بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری و از اساتید اخلاق حوزه علمیه قم و تهران است. او از شاگردان پدرش میرزا محمدجواد اصفهانی حسینآبادی، میرزا محمدهاشم چهارسوقی، میرزا حسن آشتیانی، میرزا هاشم گیلانی، میرزا ابوالحسن جلوه، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی و دیگر بزرگان بود. وی پس از هفت سال اقامت در قم به تهران رفته و به فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مبارزه با حکومت رضاخان اشتغال داشت؛ تحصن در حرم عبدالعظیم حسنی در اعتراض به جنایات رضاخان از فعالیتهای سیاسی او بود. بیشترین شهرت این عالم بعد عرفانی اوست. از ایشان تألیفاتی در موضوعات مختلف برجای مانده که از جمله آنها کتاب الانسان و الفطره میباشد.
یکی از افرادی که از محضر این عالم بزرگ کسب فیض نموده و در کلاس عرفان و سیر و سلوک از انفاس قدسیش بهره برد، امام خمینی (ره) بود، امام (ره) شیفته مرحوم شاهآبادی بودند و مکرر در صحبتهای خود و نیز در بسیاری از آثارش از ایشان یاد میکردند، حضرت امام در بیان خصوصیات وی میفرمود؛ مرحوم آیتالله شاهآبادی یک فقیه و یک عارف کامل و یک مبارز به تمام معنا ست. آقای شاهآبادی از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۴ق. یعنی هفت سال در قم بودند و امام خمینی (ره) در این مدت کتابهای عرفانی فصوص الحکم، مفتاح الغیب و منازلالسائرین را از ایشان فرا گرفت، آیتالله شاهآبادی علاقه فراوانی به امام داشت، به گونهای که هرگاه میخواست او را صدا کند، همانند پدران، فرزندان خود را صدا میکنند، ایشان را (روحالله) میخواند. امام خمینی نیز تواضع خاصی در برابر استاد خود شاهآبادی داشت و به او احترام ویژهای میگذاشت و از او با عناوینی چون شیخ بزرگوار، عارف بالله، عارف کامل، استاد، شیخ جلیل و شیخ عالیقدر یاد میکرد.
انسان به چهار چیز مفطور است:
اول: حس که به واسطه آن، انسان ملکی باشد.
دوم: خیال که به واسطه آن، انسان ملکوتی باشد.
سوم: عقل که به واسطه آن، انسان جبروتی باشد.
چهارم: عشق که به واسطه آن، انسان لاهوتی و فانی در حق گردد.