یسنا با حمید آشنا می شود آن دو نفر از قبل هرگز همدیگر را ملاقات نکرده اند و به شیوه عجیب ازدواج می کنند ازدواج آن دو نفر همه اطرافیان را به شگفتی وا می دارد مدتی بعد به سر کار می رود و متوجه می شود آن ها خلافکاراند زمانی که برای استعفا مراجعه می کند با یک مرد لفظی مشاجره می کند و سپس اورا بقتل می رساند ورق روزگار برمی گردد.
همه اورا ترک می کنند حمید تمام تلاشش را می کند و او را آزاد می کند سپس متوجه می شود همه چیز به طرز نامید کننده، شیرین بوده است مادر حمید از او ابزار برای آرامش حمید ساخته است در واقع آرامش و رنج یسنا هرگز اهمیت نداشت همه پول و طلاهایی که گرفته برای این بوده که حمید ناراحت نشود اما حمید بلاخره تصمیم می گیرد تا به زندگی اسفناک همسرش پایان دهد و برای او منزلی به غیر از منزل مادر می گیرد بعداز سه سال به او انسانیت ببخشد تا در مقام همسر، همسرانه عشق بورزد و در مقام مادر با فرزندانش بماند و زندگی کند و به عنوان یک زن زنانه به زندگی مشترک با شوهرش ادامه دهد...
کنگره :
PIR۸۳۴۸ /الف۶۴۳۵ت۸ ۱۳۹۶