امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
58,500
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب برف در راه است

کتاب برف در راه است، رمانی به قلم بهرام آملی است که در نشر متخصصان منتشر شده است.

رمان یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی فاصله می‌گیرید و و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. رمان برف در راه است، زبانی ساده و روان دارد، شخصیت اصلی داستان بهرام است که به همراه همسر و فرزندش در تهران زندگی می‌کند، او برای شرکت در مراسم یادبود برادرش به روستای زادگاهش برمی‌گردد و به مرور خاطرات هیجان‌انگیز سال‌های گذشته می‌پردازد...


گزیده کتاب برف در راه است

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

امشب هشتمین شب از ماه سرد اسفند است. همراه همسر و پسرم در حال تماشای منظره فوق­‌العاده­‌ای در چارچوب پنجره آشپزخانه هستیم. شش دانگ حواسمان به تصویر مقابل است. هزاران دانه برف، آرام و بی صدا از آسمان فرود می‌­آیند. هنگام عبور از زیر نور چراغ تیر برق چشمکی می­‌زنند و به زمین می­‌افتند. روی هم تلنبار می‌شوند و فرشی سفید را پهن می‌­کنند. گرچه برای یک شهروند تهرانی مشاهده‌ این رویداد بسیار محتمل است، اما من آن را خوش‌اقبالی محض می­‌دانم. دوست دارم ‌این لحظه یخ بزند و برای همیشه ثابت در قابی گیر بیافتد تا بتوانم روی دیوار اتاق پذیرایی کنار عکس‌­های خانوادگی­‌مان آویزانش کنم و برای هر مهمانی که به تماشایش می­‌ایستد، از آرامشی که در ‌این لحظه دارم، و از ‌این که چرا اسفند برایم محبوب­‌ترین ماه و زمستان برایم قشنگ­‌ترین فصل سال است، صحبت کنم. شاید اگر کمی بیشتر مهمان­‌مان شود و شبی را بماند، برایش از گذشته‌­ها بگویم، از سال هفتاد و پنج و از آن همه اتفاقات عجیب و غریب که به یکباره و پشت سر هم به سراغ ما آمد و باعث شد که هیچ وقت آن آدم سابق نشویم. برایش می‌گفتم که این ماه به تنهایی برای من به اندازه سی و شش سال سنی که دارم، قصه و خاطره دارد. درست مثل وقتی که برای همسرم از آن روزها و روستایی که به دنیا آمده‌­ام تعریف می‌کنم و همیشه با ‌این جمله صحبت­‌هایم را به پایان می‌­رسانم، "عجب روزگاری بود، یادش بخیر" و هر بار همسرم با حالتی بهت زده جواب می‌داد، "آره واقعا خیلی عجیبه، یادش بخیر".


رادین پسرم روی کابینت جلوی پنجره و پشت به ما نشسته است. با دیدن دانه­‌های برف ذوق می‌کند و به زبان کودکیش چیزی می‌گوید که نمی‌توانم ترجمه‌اش کنم. شانزده ماه دارد و تاتی‌­تاتی راه می­‌رود. تابستان سال گذشته به دنیا آمد. موقع تولد دو کیلو و هفتصد گرم وزن داشت. از آن موقع تنها شش کیلو اضافه کرده و ‌این موضوع مادرش را نگران می‌کند. با اصرار زیاد او پیش متخصص کودکان رفتیم. با دیدن تعداد زیاد مراجعه‌کنندگانی که دقیقا مشکل ما را داشتند، متوجه شدم در‌ این موقعیت تنها نیستیم و خیالم راحت شد. همیشه همین اتفاق می‌افتد. وقتی خودمان را در موقعیتی تنها تصور می‌کنیم و خودمان را یک استثناء می‌بینیم، نگرانی و ترس به سراغمان می‌آید. تعجبی ندارد، تنهایی همیشه ترسناک است. آدم تنها آسیب پذیر است و حمایت کسی را احساس نمی‌کند. سرشت و ذات آدمی او را به طرف جمعیت سوق می‌دهد تا بقایش را تضمین کند و او را از خطرات در امان نگه دارد. اکنون ما یا حداقل من از نگرانی و ترس خلاصی پیدا کرده بودم و مطمئن بودم دکتر نیز با من هم‌رأی و موافق است. او بعد از معاینه نگاهی به ما انداخت، سپس گفت: "کودک شما کاملأ عادی و نرماله. جای هیچ نگرانی وجود نداره. یه نگاه به خودتون بکنین، بچه‌­تون عیناً مثل شما لاغر و نحیفه. همین‌ که رشد می­‌کنه و هر چند کم به وزنش اضافه می­‌شه، نشان از سلامتیش داره. اما محض اطمینان چندتایی آزمایش می­‌نویسم. انجام بدین و نتایج رو برام بیارین". گرچه بعد از انجام آزمایشات، تمام اعداد گفته‌ی دکتر را تایید می‌کردند، اما همچنان همسرم پافشاری می­‌کرد که بچه حتمأ موردی دارد و باید کاری انجام داد. بر خلاف او کاملا اطمینان داشتم که هیچ مشکلی وجود ندارد. لحظه‌لحظه‌­های بزرگ شدنش و قد کشیدنش را تا به امروز دقیق به یاد دارم. هر مرحله از رشدش و توانایی که به دست می‌­آورد را خیلی سریع متوجه می­‌شوم. توی دلم قند آب می‌شود. بغلش می‌کنم و صدها بار می­‌بوسمش. موهای فرفری و رنگ روشنی دارد.

صفحات کتاب :
228
کنگره :
‏‫‭PIR۸۳۳۳
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
9415642
شابک :
9786222927653
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه برف در راه است