کتاب معجزه عشق کتابی داستانی نوشته خانم شقایق کریمی است که توسط انتشارات متخصصان در 46 صفحه منتشر شده است.
در جوامع امروزی علم بهقدری پیشرفت کرده و پیرامون آن بحث و گفتگو به قدر زیادی شکل گرفته است. اکثر مخترعان میاندیشند تا چیزی اختراع کنند و این اختراع زاییده فکر و روحشان است و با این کار میخواهند جوامع امروزی را از
سقوط و انحطاط نجات دهند. همچنین عالمان میکوشند تا از سقوط فکری و معنوی بشر جلوگیری کنند و انسان را برای رشد تعالی بهسوی یگانه معطوف دارند، با پیشرفت زمان علم پیشرفت میکند و انسان کاملتر میشود. آدمی برای کاملشدن دست به هر کاری میزند تاجوهره خود را به نمایش بگذارد و به سؤالات مبهم، جواب گویا دهد.
او میخواهد که به تمامی مجهولات و علامت سؤالها جواب دهد. میکوشد تا خود را از چاه نادانی به قله فهم و ادراک برساند و در این راه تلاش بسیار میکند و متحمل رنجهای بسیار میشود. ازآنجاییکه خداوند متعال روح بشری
را طوری آفریده که استقامت سختی و بردباری را دارد تا بتواند جواب مثبت به همه مشکلات بدهد. زندگی را آنطور که هست درمییابد و میاندیشد که در لابهلای این مفهوم زندگی چه لغاتی گم شده تا آن را پیدا کند، در پی
دانستنیهاست و نادانستنیها را پوچ میپندارد تا به دانستنیها برسد. آدمی با نگرشی هرچند سطحی باز میتواند به یک نگرش کلی برسد و روح انسان چون همیشه در پی به دست آوردن است، جسم را ملزم به تلاش میکند. تلاشی
مستمر و خستگیناپذیر، هرچند کوتاه یا بلند، یا مثبت یا منفی به هر شکل او توان ساختن را در خود میبیند. چه با احساس چه بیاحساس، چون ساختن در روح و لابهلای ذات بشریست.
و اما علمی که سالهاست شناخته شده، ولی پیرامون آن بحث و گفتگوی زیادی شکل نگرفته، علم هیپنوتیزم است. این علم شرایط خاصی را در بعضی افراد به وجود میآورد و تعداد کمی دنبالهرو آن هستند، ولی مسلم این است که همه آدمها دوست دارند آن را تجربه کنند. هیپنوتیزم فراتر از یک حس و در عالم رؤیا پیش میرود، ولی دلیل بر این نیست که وجود ندارد. زیرا حس میشود و با آن میتوان اندیشید که انسان با آن حتی میتواند پرواز کند و به عالم زیباییها و گذشته و آینده خود پا بگذارد و در اندیشه بودن و رسیدن باشد. اندیشهای که در زندگی روزمره بشر را از خود دور ساخته و سرگرم مشکلات فکری و گرفتاریهای زندگی خود میسازد، چنانکه از بودن و رسیدن دور میماند.
ما انسانها عادت کردهایم که لذائذ و تمام آرزوهای خود را در آینه فکر و اندیشه و در عالم رؤیا ببینیم و با دیدن این حس خود را راضی میکنیم، که ما هم میتوانیم روندی چنین داشته باشیم. او سعی میکند رؤیا را به واقعیت وفق دهد تا بتواند به اصل آن دست پیدا کند. برای انسان رؤیا فقط رؤیا نیست، بلکه ضمیر ناخودآگاهی است که میتواند به آن شکل و حجم دهد و به واقعیت تبدیلش کند. زمانی که میخواهیم بنویسیم، از دل رؤیاها پا به مرحله واقعیت میگذارد و در ضمیر ناخودآگاه تجلی میکند، او زاییده میشود و از یک حس رشد میکند و به بلوغ یک عشق واقعی و بیانتها دست مییابد، پس با آن جان میگیرد و زندگی میکند.