کتاب صوتی عکاس میرزا اثر ندا پیش یار شماره چهل و هشتم نمایش صوتی کانون فرهنگی چوک است که با اجرای آرش ولدخانی، آرش محرمی، مهدی رضایی روایت می شود.
داستان عکاس میرزا درباره ی مردی است که پدرش برای او یک عکاسخانه ی قدیمی به ارث می گذارد و پسر تصمیم می گیرد آن جا را دوباره به راه بیاندازد. اما پس از مدتی متوجه می شود که هر کس که برای گرفتن عکس مراجعه می کند چند روز بعد می مرد...
در قسمتی از کتاب صوتی عکاس میرزا می شنویم:
پدرم مرد و برای تنها بازمانده ی خانواده من، یک انبار غبار گذشته گرفته و اشیاء قدیمی کهنه به جا گذاشت تا دو سال بعد از مرگ پدر در انبار را که سر در آن تابلوی عکاسی میرزا نصب شده بود باز نکردم دیگران این عمل مرا احترام به پدر می دانستند غافل از اینکه من از ترسی که کودکیم را خورده و تا پیکر جوانیم نفوذ کرده بود قدم به آن عکاسی سنتی نگذاشتم. اموال مردگان مرا به مرض های ناعلاج خیالی مبتلا می کرد ولی بعد از سرگردانی دو ساله برای یافتن شغلی که با مدرک تحصیلی ام جور باشد دوباره به آن گذشته ی به ارث رسیده برگشتم.
در عکاسی را که گشودم با آماجی از گرد و خاک، تار عنکبوت های مومیایی شده و موش های بی آزار جونده روبرو شدم. به زحمت نوری به پیکر اتاق پاشیدم جای کوچکی بود که با سلیقه ای بزرگ تزئین شده بود پدرم هنرمندی به تمام معنا بود دوربین عکاسی قدیمی ساکن، جلوی صندلی ژست مشتری نشسته بود.
عکس های چهره ی اموات بر دیوار گلی با نظمی خاص رژه می رفتند اگر قوه ی تخیلی قوی داشتم می توانستم پدرم و مشتری ها را که گاه از نور ناشی از فلش می هراسیدند ببینم. دلم برای پدر تنگ شد ولی لحظه ای و زودگذر بود. آهی کشیدم دکور جدید را برای اتاق مرده از نظر گذراندم.
کارها خیلی سریع پیش می رفت من از آنجا که وردست پدر گه گاهی در عکاسی سرکی سبک سرانه می کشیدم تا حدودی عکاسی تجربی به شمار می آمدم. تصمیم گرفتم با همان شیوه ی سنتی عکس بیندازم و این را برای دوستان احترام به پدرم معنا کردم.
نظر دیگران //= $contentName ?>
جالب بود ولی آخرشو نفهمیدم...