نخلستانی از فانوس
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب نخلستانی از فانوس
گزیده کتاب نخلستانی از فانوس
هر از گاهی شبحی به سمت پری دست درازی میکرد، اما همچون برفی که روی دست مینشیند، محو میشد. گویی چیزی و کسی بر آن سلطه نداشت. پری همچنان که آرام و با صلابت بالا میرفت. پرها و دست و بالهایش، چون بلوری هفت رنگ میدرخشید. چون آب، زلال و شفاف بود. میتوانستی، چون چشمهای که کف آن دیده میشود، سوی دیگر آن را ببینی. در دستش لوحی از نور بود. پری از محیط خارج شد و وارد آسمان بالاتر شد. جایی که اشباح و معلقات و مجردات دیگر نتوانستند به دنبال او بیایند. در نقطه التقای دو آسمان، خطی محو و خاکستری به چشم میخورد. همچون رنگ خاکستریِ نقطه اتصال دریا و آسمان. پری به سوی آسمانِ بالاتر پیش رفت، اما نگهبانان آسمانِ بالاتر با گرزها و نیزههای خود راه را بر او سدّ کردند. پری خود را معرفی کرد و گفت:-محافظ آب هستم… پری آب و آتش… برای مأموریتی به زمین رفته بودم. آنگاه لوح نوری خود را نشان داد..