3.0از 3

معلم انگلیسی

روایتی داستانی از قحطی بزرگ در ایران

رمان
دسته بندی
اعظم عینی
نویسنده
جمکران
ناشر
خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب معلم انگلیسی

    کتاب معلم انگلیسی به قلم اعظم عینی با موضوع مبارزه با استعمار به همت نشر جمکران روانه بازار نشر شده است. در خانه ای روستایی در شمال کشور، بی‌خبر از نقشه‌های استعمار، سفره عقد کشمیری پهن شده است که دختری 17 ساله پای آن نشسته. ماهگل که اینبار بختش بلند بوده و قرار است به ازدواج خان‌زاده‌ای اصل و نصب‌دار دربیاید، بغض سنگینی را قورت می‌دهد و در خیالش هیبت مردی 45 ساله را تصور می‌کند که شنیده نامش رسول‌خان است.

    کتاب معلم انگلیسی که به همت انتشارات جمکران منتشر شده، سرنوشت ماهگل است که با تاریخ استعمار انگلستان و بروز قحطی بزرگ گره خورده است. خانم اعظم عینی با تلفیق تاریخ وخیال هنرمندانه، داستانی را آفریده است که فضای تاریخی و مردمی آن زمان را به خوبی به ما نشان می‌دهد. فرهنگ حاکم برجامعه، باورهای سنتی غلط، غیرت و شهامت مردانی مثل رسول‌خان، همه و همه در کتاب به هنرمندی گنجانده شده است.

    ادبیات قدیمی داستان، شیرین و روان بیان شده و شخصیت های متنوعی که خانم عینی به جریان داستان وارد کرده، فضایی صمیمی و باور پذیر پدید آورده است. هم چنین با ورود شخصیت انگلیسی تباری به خانه رسول‌خان، ما با حال وهوای مردم انگلستان نیز آشنا می‌شویم. گذشته ماهگل با داغ از دست دادن مادر و گم و گور شدن پدر، غم‌انگیز روایت می‌شود و ما می‌دانیم که این دختر 17 ساله پای سفره عقد، خیلی بیشتر از سنش از دنیا می‌داند. اما تازه وقتی ماهگل در خانه اربابی، با شرایط زندگی آنان آشنا می‌شود ویژگی‌های بالقوه او بروز می‌کنند و در طی داستان به کار می‌آیند. فصل‌های کوتاه و کم‌حجم کتاب، صبر و حوصله مخاطب را به خوبی در نظر گرفته و انتشارات جمکران با انتشار این کتاب، گام خوبی در انتقال تاریخ غنی کشورمان برداشته است.

    گزیده کتاب معلم انگلیسی

    تور سفیدی که روی صورت ماهگل انداخته بودند، نازک بود. زیر چشمی سفره عقد را نگاه کرد. سفره از جنس شال کشمیری بود. ماهگل چه می‌دانست که شال کشمیری چیست. به عمرش هم ندیده بود. توی هفده سال عمرش هرچه دیده بود، کرباس بود که آن را هم عزت چرخی با هزار منت برایش آورده بود. وقتی کلثوم زن فضل‌الله دست به جنس سفره زد، پشت چشم نازک کرد برای زن‌های توی اتاق که با هر چارقد و چادر رنگ و رو رفته‌ای آمده بودند عقد ماهگل.