کتاب ورطه تباهی نوشته سرکار خانم ریحانه میرجانی در قالب داستانی خارجی و در ژانر مهیج و معمایی است.
دیگه صدای شکم گرسنهام دراومده بود، باید با یه چیزی پرش میکردم. رفتم سوپ چند شب پیش را گرم کردم… ساعت نزدیک 8 بود، باید حاضر میشدم و به مدرسه میرفتم… مدرسهای پر از بچههای رو مخ بود که حس نفرت نسبت به همشون داشتم. مثل هر روز از خونه بیرون رفتم و منتظر شدم آقای بن با اون اتوبوس داغونش سوارم کنه و من رو ببره سمت جهنمی که باید شش ساعت تحملش میکردم.
جَنِت تنها دوستی بود که بعضیاوقات من رو درک میکرد. ولی درکل نمیتونستم به کسی اعتماد کنم و بهعنوان دوست قبولش کنم. میترسیدم چیزی را که نباید بگم، به کسی بگم، برای همین تنهایی بهترین راه بود… میخواستن نفرات برتر رو داخل مدرسه اعلام کنند و خوب برای ما این موضوع عادی بود؛ چون من همیشه جز اولینها بودم و هرچه سعی میکردم جزو آن دسته نباشم، نمیشد؛ چون من هیچکس رو جز این دفتر کتاب لعنتی نداشتم.