کتاب دنیای دیجیتال در خدمت تعالی ذهن نوشته ی هووارد رینگولد، به بررسی این امر می پردازد که آیا وسیله های دیجیتالی ساخت بشر می توانند او را باهوش تر کنند؟
این روزها با هیجان های اقتصادی و اجتماعی فراوانی روبه رو هستیم که برآمده از گسترش شبکه های ابزارهای الکترونیکی است. این شبکه ها برای ما ممکن می سازند که دسترسی آسان و سریعی به اندیشه ی مردم سراسر جهان داشته باشیم. این نوع دسترسی که روز به روز بر وسعت آن افزوده می شود، زمینه ی نوعی وابستگی اعتیادآور را فراهم کرده است. این نوع وابستگی می تواند احساس و ذهن ما را کرخت و بی جان کند. همین امر می تواند سبب نزول فرهنگی جامعه و سطحی گرایی مردم شود.
کتاب دنیای دیجیتال در خدمت تعالی ذهن (Mind Amplifier) به جای پرداختن به این که چرا شبکه ها و ابزار گوناگون مرتبط با آن ما را نادان کرده اند، به این مورد می پردازد که چگونه باید آن ها را در راه تعالی ذهن قرار داد؟ چگونه باید رسانه های دیجیتال را طرح ریزی کرد و چگونه باید از آن ها استفاده کرد، به شکلی که سبب باهوش تر شدن کاربران شوند؟ چگونه می توان ابزارهایی الکترونیکی ساخت که توانایی تفکر، برقراری ارتباط و حس مشارکت و همکاری را در ما افزایش دهند؟
هووارد رینگولد (Howard Rheingold) در این کتاب به مجموعه ای جدید از وسیله های شبکه ای که تجهیزاتی بسیار ضروری برای زندگی هستند، نگاهی می اندازد و بررسی می کند که چگونه از این ابزارها استفاده کنیم تا بتوانیم فناوری سودمندتر و سازگارتری با روان انسانی طراحی کنیم. در نهایت، توضیح می دهد که چگونه با استفاده از ماشین ها و رسانه های دیجیتال، ذهنی بسازیم که آگاه و از لحاظ اجتماعی هوشیار است.
در بخشی از کتاب دنیای دیجیتال در خدمت تعالی ذهن می خوانیم:
مردم از راه تقلید می آموزند. سرعت شگفت آور اینترنت، از توانایی هنجارها و بهترین تجربه ها برای ظاهر شدن به عنوان نمونه هایی از رفتار تولید گر، پا فراتر نهاده است. در نتیجه، تنها بخشی از کسانی که به تقویت کننده های شبکه ای دسترسی دارند می دانند چگونه از آن ها به شکل انرژی دهنده استفاده کنند. یکی از نتایج این عدم تطابق بین دسترسی داشتن و دانش چگونه دسترسی داشتن، اختلال اطلاعاتی و حمله های شخصی است. تمایل خوبی برای رعایت بیشتر مدنیت برخط دیده نشده است. آنچه ما نیاز داریم، طرحی ارتباطی ست که از درک عمیق تر مردم از چرا و چگونه استفاده کردن از رسانه، حاصل شده باشد.
مهندسان و تکنوکرات ها از حل مسائل وخیم جهانی مانند گرسنگی و نبود بهداشت بازمانده اند، زیرا پیچیده ترین این مسائل مربوط به روانشناسی، سیاست، فناوری و لجستیک هستند. اگر این اندازه درباره ی دلیل های همکاری یا عدم همکاری مردم به دلیل نفع شخصی بی اطلاع نبودیم، چگونه می توانستیم ابزار ارتباطی آینده را برای سیستم های اجتماعی، طرح ریزی دوباره کنیم؟ کاملاً روشن است که برقراری ارتباط بین جمعیت جهان از طریق شبکه ای که امکان ارسال برخط پیام را برای بیشتر مردم دنیا مهیا کند، آخرین قدم نیست.
و توانمند ساختن کاربران شبکه های تقویت شده ی ذهنی برای حل مسائل یکدیگر، دیگر مسئله ای به شدت ارتباطی-مهندسی محسوب نمی شود.
کنگره :
HM۸۵۱/ر۲د۹ ۱۳۹۴