ابوالفضل علیخانی در کتاب شوکران (از سی مرغ تا سیمرغ)، نکاتی بسیار کلیدی در مورد سیر و سلوک عرفانی را عنوان می کند. عمل به این نکات انسان را تا معرفت به ذات الهی پیش می برد. همچنین در این کتاب علاوه بر پرداختن به داستان منطق الطیر عطار، حکایات، جملات قصار و سخنان و اشعاری از بزرگان عرصه عرفان و تصوف نیز بیان شده است.
روح آدمی مانند زمینی هست پاکیزه؛ که اگر به آبادانیش بپردازیم، از ملائک بالاتر می رود. اگر از آن غفلت کنیم و در خواب و خور و شهوت روزگار گذرانیم، از هر حیوانی پست تر خواهد شد. گاهی جماعتی از سالکان الی الله را می بینیم که سرشت پاک دارند و دل به خدا داده اند، امّا راه خدا را نمی دانند.
کتاب شوکران (از سی مرغ تا سیمرغ) در مورد چگونگی رفتن روح به معراج است. ابوالفضل علیخانی درباره کتاب می گوید: خود مرا در عرفان استادی بود که با این سلوک مرا آشنا کرد و هرچه به من گفت، در کتاب آوردم و این کتاب، از بهر کافران ضلالت است و از بهر مؤمنان هدایت و به من گفت: تو را پندی دهم که هیچ نیاز به هیچ استادی نداشته باشی. به هرچه می دانی عمل کن تا حق آنچه را نمی دانی به تو بیاموزد.
گفت: راه وصول به خدا آسان است، ولی سالک یا کاهل است و یا جاهل و این کتاب قرآن ناطق است و طریقتی صادق. تا آنان که شوق دیدار حق را دارند با عمل به این کتاب به حق رسند. که جوینده عاقبت یابنده است.
آنان به حق رسند که وقت خودشان را در خداپرستی و توحید خدا صرف کرده اند و اگر غیر این باشی تو را عاقبت دوزخ سوزان است. آری آغاز و پایان ماجرای خلقت انسان است؛ که تواند به جایی رسد که هیچ موجودی به آن جا نرسیده است. یعنی حق را با چراغ شهود بیند و در جوار عرش حق نشیند.
هرکس خدا را نداشته باشد؛ عاقبت او را دوزخ است. پس با خدا باش و پادشاهی کن یا با خلق باش و هرچه خواهی کن.
در بخشی از کتاب شوکران (از سی مرغ تا سیمرغ) می خوانیم:
عارفی را گفتند: اسم اعظم کدام است؟ عارف گفت: گر نیک نباشی اگر به تو هفتاد و سه اعظم را دهند، خاصیتی ندهد و اگر نیک باشی، رحمن هم گویی به کلمح البصری از غرب به شرق روی و مرده زنده کنی.
اگر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی
به بندگان ما بگوکه اگر سه کار پیشه کنند به دارالسلام روند: عفّت، ذکر، صمت و اگر سه کارپیشه کنند به دوزخ شوند: شهوت؛ لهو، ژاژگفتن.
به بندگان ما بگو اگر خواهند به وادی اسرار رسند و ذوق دیدار را چشند. هرچه ما گوییم عمل کنند و هر آنچه ما نهی کنیم حذرکنند.
پنچ چیز به هرکس دادند؛ سعادت را در نهاد وی نهادند: ریاضت، معرفت، ذکر دائم، سعت رزق، مخالفت با هوای نفس.
پنج چیز به هرکس دادند؛ شقاوت را در نهاد وی نهادند: تن آسایی، میل به شهوت، دروغ، به لهو و لعب از یاد حق غافل شدن، امید به غیر حق.
طریق کسب اسرار از دو راه بیرون نیست. یا طریق گشادن باطن است و یا مجاهدت مومن. از این دو بماندی چه ماند جز دوزخ.
ای عالم! چون بدین سخنان عمل کردی حال به تو اسرارگویم:
ز حروف مقطعه گویم که «الف» اشاره به تمام ذات اقدس ما دارد و «لام» اشاره به تجلی ما دارد و «میم» اشاره به تجلی اول یعنی حقیقت محمدیه داردکه «اوّل ما خلق اللَّه نوری» اوّل چیزی که خدا آفرید نور من بود و فرمودند «أوّل ما خلق اللّه روحی»: اوّل چیزی که خدا آفرید روح من بود. بگو عالم ذره ای از روح احمد است و روح احمد ذره ای از ذات سرمد است که از احمد تا احد یک میم فرق است و بدان جهانی در این میم غرق است.
کنگره :
PIR8151 /ل964ش9 1385