کتاب آتش زیر خاکستر، تالیف پروانه کریمی، داستانی است با توصیف عمیق ترین احساسات و افکار، که شما را غرق در خط به خط آن می کند و به راحتی می توانید شخصیت های داستان را شناخته و احساسات آن ها را درک کنید.
در بخشی از کتاب آتش زیر خاکستر می خوانیم:
یک لحظه حس کردم زمین زیر پایم خالی شد. از خجالت نمی توانستم سرم را بلند کنم. آرام صورتم را چرخاندم. پدر و میلاد رفته بودند و مادر با چادر نماز گلدارش هنوز دم در ایستاده بود و توی تاریکی دست تکان می داد. نفس راحتی کشیدم و پا تند کردم. جلوی در خانه، نیما کلید انداخت. در خیلی آرام گشوده شد. نیما تعظیمی کرد و اشاره کرد داخل شوم. چراغ های حیاط خاموش بود. اما توی تاریکی جلوی در هال چیزی به نظرم رسید. چند لحظه مکث کردم. خوب به تاریکی دقت کردم.
احساس کردم چیزی تکان خورد. قلبم به شدت می تپید. حس می کردم دارم قالب تهی می کنم. اما از توی تاریکی صدایی آمد که خیالم را کمی راحت کرد و آرامش ربوده شده را به جسمم بازگرداند.
- خوش گذشت؟!
لحن ملایمی نداشت. نیما در را پشت سرش بست.
- تویی مامان؟
حالا هر سه توی تاریکی ایستاده بودیم و کسی چراغ ها را روشن نمی کرد.
دوباره همان صدای زنگدار محکم و این بار بلندتر توی گوشم نواخته شد:
- درست بود خبر می دادین، بعد می رفتید خوش گذرونی.
کدام خوش گذرانی را می گفت؟ شاید بی خوابی زده بود به کله اش. نیما در حالی که با جا کلیدی ور می رفت با تحکم گفت:
- کدوم خوشگذرونی؟ خونه ی آقای موسوی بودیم.
کنگره :
PIR8184 /ر93537آ42 1393
شابک :
978-964-374-394-9