کتاب گورشاه 03 طلسم فرشته مرگ

امتیاز
5 / 0.0
خبرم کن
کتاب چاپی ناموجود است
58,000
نظر شما چیست؟
گمانم نیم ساعتی گذشته بود و در این مدت جز صدای چک چک آب هیچ صدای دیگری نشنیده بودم. بعید می دانستم کسی آن بیرون در کمینمان باشد، چون در تمام این مدت می توانست بیاید تو. با یک شمشیر که حتی بلد نبودیم از آن استفاده کنیم، چه کاری از دست ما برمی آمد؟ خیلی راحت می توانست بیاید تو و کلکمان را بکند. بلاخره دیر یا زود هم سروکله شان پیدا می شد و ما را آنجا گیر می انداختند. فکر کردم تا دیر نشده باید آن غار را، که هیچ راهی به جایی نداشت، ترک کنیم. این بود که دستم را از بغل گذاشتم روی شانه ی نیما و تکانش دادم. آهسته گفتم: «نیما!»

صدای نفس هایش را نمی شنیدم. دوباره تکانش دادم. گفتم: «پاشو! باید تا هوا روشن نشده بریم پایین.»

حرفی نزد. گفتم: «نیما، خوابی؟»

سرم را چرخاندم طرفش. فقط دو نقطه ی ریز سرخ توی صورتش پیدا بود. دوباره صدایش زدم. همین که چراغ قوه را روشن کردم، بی اختیار پریدم عقب و فریاد زدم: «نیما!»

همانطور که داشتم سعی می کردم از جایم بلند شوم، نگاهم به صورتش بود که تمام پوستش را کنده بودند و جا به جا تکه های گوشت و ماهیچه از آن آویخته بود.
شابک :
9786003538931
صفحات کتاب :
304
دیویی :
[ج]8فا3/62

کتاب های مشابه گورشاه 03 طلسم فرشته مرگ