کتاب زرنگ ترین پیرزن دنیا pdf
و 79 داستان کوتاه دیگر از ملل مختلف
امتیاز
5
/
3.7
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
1,600
نظر شما چیست؟
مجموعه ای از 80 داستان کوتاه از ملل مختلف جهان است که توسط حمیدرضا رضوانی اول، گردآوری و بازنویسی شده و برای اولین بار در سال 1390 توسط انتشارات نی نگار به چاپ رسیده است .
این کتاب از نوع کتاب هایی که برای وقت گذرانی و خوشگذرانی می باشند نیست و هدف اصلی آن این است که خواننده یک گام هر چند کوچک در مسیر بهروزی و دگرگونی زندگی اش به سمت رشد و کمال بردارد.
پس اگر این کتاب را این گونه خوانده اید، یک بار دیگر آن را با این دید بخوانید که چه تغییری می توانید در نحوه ی زندگی، منش و شخصیت و اندیشه هایتان ایجاد کنید تا به انسانی بزرگ و سربلند تبدیل شوید؟
عاشق واقعی
زن و شوهر جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آن ها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
موتور سرعت زیادی داشت و این موجب ترس زن جوان شد، برای همین از همسرش خواست تا سرعت موتور را کم کند.
مرد جوان در پاسخ گفت: نه، این جوری خیلی بهتره. زن جوان دوباره خواهش کرد که موتور را آهسته تر براند. مرد جوان با مهربانی خواست تا اول جمله ی دوستت دارم را از زبان همسرش بشنود. زن جوان گفت: دوستت دارم و دوباره خواهش خود را تکرار کرد. مرد جوان گفت: حالا منو محکم بگیر. زن جوان این خواسته اش را هم عملی کرد و خواست تا موتور را آهسته تر براند.
مرد جوان گفت: باشه به شرط این که کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بگذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.
روز بعد واقعه ای در روزنامه ها ثبت شده بود: برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.
واقعیت این بود که مرد جوان از بریده شدن ترمز آگاهی یافته بود؛ پس بدون این که همسرش را نگران کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
این کتاب از نوع کتاب هایی که برای وقت گذرانی و خوشگذرانی می باشند نیست و هدف اصلی آن این است که خواننده یک گام هر چند کوچک در مسیر بهروزی و دگرگونی زندگی اش به سمت رشد و کمال بردارد.
پس اگر این کتاب را این گونه خوانده اید، یک بار دیگر آن را با این دید بخوانید که چه تغییری می توانید در نحوه ی زندگی، منش و شخصیت و اندیشه هایتان ایجاد کنید تا به انسانی بزرگ و سربلند تبدیل شوید؟
عاشق واقعی
زن و شوهر جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آن ها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
موتور سرعت زیادی داشت و این موجب ترس زن جوان شد، برای همین از همسرش خواست تا سرعت موتور را کم کند.
مرد جوان در پاسخ گفت: نه، این جوری خیلی بهتره. زن جوان دوباره خواهش کرد که موتور را آهسته تر براند. مرد جوان با مهربانی خواست تا اول جمله ی دوستت دارم را از زبان همسرش بشنود. زن جوان گفت: دوستت دارم و دوباره خواهش خود را تکرار کرد. مرد جوان گفت: حالا منو محکم بگیر. زن جوان این خواسته اش را هم عملی کرد و خواست تا موتور را آهسته تر براند.
مرد جوان گفت: باشه به شرط این که کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بگذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.
روز بعد واقعه ای در روزنامه ها ثبت شده بود: برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.
واقعیت این بود که مرد جوان از بریده شدن ترمز آگاهی یافته بود؛ پس بدون این که همسرش را نگران کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
شابک :
978-964-2617-90-6
سال نشر :
1390
صفحات کتاب :
111
کنگره :
PIR8075 /ر8553ز4 1390
دیویی :
8فا3/62
کتابشناسی ملی :
2319483
نظر دیگران
سلام اگه تو عاشق بشی میفهمی...