امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
4,000
نظر شما چیست؟
کتاب هیچ جایی ها، شامل مجموعه ای از داستان های کوتاه به قلم هدیه رضائی است، که هر کدام از این داستان ها می تواند قصۀ زندگی اکثر ما باشد.

در بخشی از کتاب هیچ جایی ها می خوانیم:

با هم که تنها شدیم، آخرین پک را به سیگارش زد و پرسید:
- می خوام خاموشش کنم، چی شد؟

اولتیماتوم ها هم رنگ عادت ها ی روزمره را به خودشان می گیرند. رنگ سن و سال آدم ها، توانایی ها یشان. هیچ جای دنیا، ترساندن یک آدم بزرگ از لولوی پشت شیشه ها، جواب نمی دهد. یا تهدید یک کودک به از دست دادن اموالش. این بار، فرصت تهدید آمیز پدر بزرگ به اندازه ی زمانی بود که صرف کشیدن یک نخ سیگار شد. جواب دادم:
- نه.
طوری که انگار حرف مرا نشنیده، حرفش را ادامه داد:
- من از سر تا ته همه چیز و خبر دارم. نه فقط تو این مورد، تو همه چیز.

دروغ می گفت. به عمرش نه چیز قابلی دیده، نه جای دوری رفته و نه کار مهمی کرده. جز جمع کردن پول ها و سکه ها یش توی یک صندوق و به چنگ آوردن پسرش که فکر می کرد مادر من تصاحبش کرده. آن قدر که وقتی پسرش را در گور گذاشت، به نظرم آمد نفس راحتی کشید که دیگر دست مادرم یا هیچ زن دیگری به او نمی رسد. انگار که مادربزرگ و او، هم قسم بودند که یکی یک دانه شان را تا ابد برای خودشان حفظ کنند.

مادرم زن زیبایی بود. از آن آدم ها یی که جز وجود خودشان، چیز دیگری برای نازیدن ندارند و پدرم، یکی یک دانه ی خانواده ای معمولی، که بزرگ ترین تفاخرشان در برابر آدم ها یی نظیر مادرم، شجره نامه ی بی سروته و نخ نمایی بود که امروز، پدر بزرگ تنها بازمانده اش محسوب می شود. ده ساله بودم که مادرم مجبور شد افتخار انحصار پدرم را به مادربزرگ و پدربزرگم واگذار کند و برای همیشه ما را ترک کند. شنیده ام نه چیزی خواست و نه دردسری درست کرد. یک امضای بی چک و چانه و یک چمدان برزنتی قهوه ای رنگ.

از آن روز تا به حال، هرگز ندیدمش. مادربزرگم هر وقت می خواست از خاطره ی رفتن مادرم یاد کند، عبارت «دک کردن» را به کار می برد. پدر بزرگ هم برای تصدیق حرف ها ی همسر عزیزش، بادی به غب غب می انداخت و با افتخار می گفت:

- قد و قواره ی ما نبود.
صفحات کتاب :
160
کنگره :
PIR8345‭‬ ‭/ض2244‏‫‬‭ھ9 1395
دیویی :
8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
4224292
شابک :
978-964-374-634-6‬
سال نشر :
1395

کتاب های مشابه هیچ جایی ها