رمان«چشمه ی شیطان» نوشته ی «حسن خادم» داستانی وهم آلود و خیال انگیز است که گویی در جهانی دیگر اتفاق می افتد.
حسن خادم، استادانه فضای وهم آلود جاده و روستاها و حتی سکوت شب را در داستان به تصویر می کشد.
در قسمتی از داستان می خوانیم: «یکبار در طول راه مارال پرده سیاه و چرک سمت چپش را کنار زد و بخار روی پنجره را پاک کرد. به منظره بیرون چشم دوخت و متعجب شد: کوه هایی با اشکالی عجیب و هوایی ابری که پرده ضخیم و خاکستری و سفیدی را در همه سوی آسمان کشیده بود. سطح مه بالا آمده بود و چشم انداز بیرون غریب و ترسناک به ذهنش نشست.
مین طور که بیرون را می نگریست ناگهان پرنده ای بزرگ و شاخدار سطح مواج مه را شکافت و با آن صدای مهیب و دلخراش خود از بالای نعش کش گذشت.»
کنگره :
PIR۸۰۳۳ /الف۲۴چ۵ ۱۳۹۶