کتاب بی تابی آرزوها اثر فاطمه نفری توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر کرده است.این اثر حاوی داستانی آموزنده از دختری به نام آرزو است که با وجود پدر سختگیرش از داشتن گوشی و رایانه محروم است.
آرزو به حال دوستش شهلا که از هر نظر آزاد است غبطه می خورد، پس تمام تلاشش را می کند تا شبیه به او رفتار کند. اما نتیجه ی این همه تلاش و سختگیری چیزی نیست جز پشیمانی.
شهلا بلند شد و همینطور که زیر لب آواز می خواند و شانه هایش را تکان می داد رفت آشپزخانه. کیک را گرفت روی دست هایش و از آشپزخانه آمد بیرون، بلندبلند خواند: «تولد... تولد... تولدم مبارک... » همه زدیم زیر خنده، باهم کف زدیم و همراهش خواندیم: «تولدت مبارک... » صدای مامانش آمد: «کیک رو کجا بردی بچه؟ صبر می کردی من بیارمش! » شهلا با کیک چرخید و داد زد: «بی خیال! » و چرخید و چرخید. چین های دامنش رفت توی هوا و پیرهن سبز کوتاهش قشنگ تر شد.
خوش به حالش، چقدر خوش بود، مثل من بیچاره دلهره نداشت. اگر بابا می آمد خانه و می فهمید؟ یعنی من هم می توانستم شهریور تولد بگیرم؟ عمرًا بابا نمی گذاشت، فقط بلد بود گیر بدهد. شهلا کیک را گذاشت روی میز. همه جیغ زدیم و باهم خواندیم: «تولدت مبارک... الهی صدساله شی... » شهلا آمد و با مسخره بازی کلاه تولد را گذاشت روی موهای شینیون شده اش. با آرایش و موهایش واقعاً قیافه اش عوض شده بود. حتماً رفته بود پیش خاله اش، همانکه آرایشگر بود و همیشه شهلا ازش تعریف می کرد.