پرچم های برافراشته
معرفی اجمالی برخی از موثرترین جنبش ها و جریان های فکری معاصر
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب پرچم های برافراشته
جهان اسلام طی دهههای اخیر آبستن تحولات و انقلابهای بزرگ فکری، فرهنگی و اجتماعی بوده است که جنبشها و جریانهای فکری معاصر در جهان اسلام، نقش به سزایی را در این تحولات ایفا کردهاند. جنبشهایی که تاثیرات فراوانی را در کشورها و حتی فراتر از مرزهای جغرافیایی در جهان اسلام و در سطح بینالمللی به همراه داشتهاند. از اینرو تحلیل صحیح از وقایع و تحولات جهان اسلام در عصر حاضر و پیشبینی مسیر حرکت تودهها، ملل و جریانهای موثر در آینده در گرو شناخت صحیح از ریشهها، تفکرات، شخصیتها و اهداف این جنبشها و جریانهای فکری است. یکی از راههای شناخت عمیقتر این تفکرات و شخصیتها، مراکز مطالعاتی و فرهنگی جهان اسلام است. این مراکز که تنها چند دهه از زمان فعالیت آنها میگذرد ولی توانستهاند تاثیر فراوانی در فضای فکری و فرهنگی جهان اسلام بگذراند.
در همین راستا کتاب پرچمهای برافراشته، اثر احمد ربیعیفر و محمد ابراهیمنژاد؛ در بخش اول کتاب کوشیده شده است که علاوه بر ارائه شناخت نسبت به مهمترین عوامل، ریشهها و عقاید موثرترین جنبشها و جریانهای فکری معاصر در جهان اسلام، شخصیتهای عمده در این جریانها نیز معرفی شده و مهمترین اقدامات و اهداف هر جنبش ارائه گردد که هر بخش شامل مقدمهای جهت معرفی کلی جنبش، بررسی زمینههای تاسیس جنبش و ارائه اطلاعاتی کلی از مهمترین اهداف، اقدامات و رهبران هر جنبش است. شایان ذکر است که در برخی از این جنبشها مانند جنبش انصار بیتالمقدس در مصر به دلیل تازه تاسیس بودن این جنبشها، از برخی سایتهای اینترنتی جهت استناد استفاده شده است که این امر به دلیل نبود مدرک مکتوب در این زمینه در زمان نگارش این کتاب بوده است. در بخش دوم کتاب به معرفی مهمترین مراکز فکری و فرهنگی جهان عرب پرداخته شده است. ملاک انتخاب این مراکز میزان تاثیرگذاری این مراکز در سطح منطقه است. در این بخش تلاش شده علاوه بر معرفی، گرایشهای سیاسی و زمینههای فعالیت این مراکز نیز نشان داده شود. ضرورت شناخت این مراکز از آنجاست که تحقیقات و پژوهشهای انجام شده در این مراکز به صورت مستقیم بر اصحاب رسانه و حتی سیاستمداران تاثیرگذار است.
گزیده کتاب پرچم های برافراشته
شیعیان لبنان
شیعیان لبنان در سال ۱۹۲۰ میلادی، یعنی در دوران استعمارگری فرانسه، همچون سنیها و مارونیها بخشی از دولت بزرگ لبنان نبودند؛ بلکه از طریقالحاق سرزمینشان به لبنان، تبدیل به شهروندان دولتی جدید شدند که هویتشان تحت سیطرهی مسیحیان ماورنی و امپریالیسم غربی بود. شیعیان لبنان، علما و نخبگان بزرگی را به جامعهی اسلامی تقدیم کردهاند، اما در عین حال، در سدههای اخیر به عنوان یک اقلیت مذهبی تنها در جنوب لبنان و در مناطق امن و دور افتادهای مانند جبل عامل و دور از دسترس حکام مرکزی زندگی میکردند. دور افتادگی و صعبالعبور بودن این مناطق، سطح پایین زندگی و فقر اقتصادی را بر این دسته از ساکنان لبنان تحمیل کرده بود و در نتیجه، دوری از فضای سیاسی را نیز برای آنان به همراه داشت.
در سال ۱۹۴۳، بر اساس توافقی شفاهی میان سران سنی و مارونی لبنان، که حائز اکثریت در این کشور بودند، قرار شد میزان قدرت سیاسی گروههای مختلف مذهبی، متناسب با میزان جمعیت آنان باشد. بنابراین بر اساس نخستین آماری که دربارهی جمعیت ساکنان لبنان در زمان سرپرستی فرانسه در سال ۱۹۳۲ اعلام شده بود، مارونیها، اهل سنت و شیعیان، به ترتیب بیشترین جمعیت را داشتند. از اینرو ریاستجمهوری به مارونیها، ریاست دولت به اهل سنت و ریاست مجلس به شیعیان رسید.. .