اینجا تهران است. سه شنبه ی آخر سال است و هوا بوی دود می دهد. صدای سیگارت، فشفشه و نارنجک لحظه ای قطع نمی شود. آسمان یک دست خاکستری است و بادی ملایم لباس ها و ملافه هایی را که روی بند رخت ها پهن شده تکان می دهد. اداره هواشناسی پیش بینی کرده است امروز باران خواهد بارید. گل فروش های سر چهار راه فشفشه و موشک می فروشند. هر از چند گاه راننده ای در حالی که ی چشمش به چراغ قرمز است شیشه را پایین می کشد، قیمت می گیرد و چانه می زند. گاهی هم معامله ای انجام می شود...!