دریای بی ساحل داستان زندگی پر از سختی و فراز نشیب دختری عاشق است که با نظر پدر و خلاف خواسته خودش تن به ازدواج می دهد و در این مسیر تصمیم می گیرد تا مادری مهربان باشد و نگذارد که گذشته سختش برای دخترش نیز تکرار شود؛به همین منظور بارها دل به دریا می زند و سختی هایی را به جان می خرد و خواننده را با خود همراه می کند...
قسمتی از متن:
صدای پای پدرشون رو می شناختند. وقتی پشت در خونه می ایستاد و دسته کلیدش رو از جیبش در می آورد،وحشت وجود بچه ها رو می گرفت. اون روز هم مثل روزهای دیگه وارد خونه شد،مثل روزهای دیگه سکوتی مرگبار حاکم شد. پدری نامهربون، بی مهر، خشن که اگه حکمی می داد همون بود و کسی جرأت تغییر یا اعتراض به اون رو نداشت. پدری بس بی عاطفه. مادرش اکرم خانوم سال ها با او ساخته بود ودیگه عادت کرده بود حرف اول و آخر رو از دهن شوهرش بشنوه. ساحل،یه دختر جوون ودم بخت بود. همیشه نگران آینده اش بود.
شابک :
6 ـ 92 ـ 8051 ـ 964ـ 978
کنگره :
1394 4د86417س/8022PIR