موهای بالای سرش جمع شده است. زیر توری سفید، در دوطرف موهایش دو شانه است.به رنگ آبی آبی آبی، با هلالی به طرح تاج. دستم را محکم تر دور شانه درخت حلقه می کنم. خم می شوی و چادر را که بر شانه اش لغزیده، به سرش می اندازی. زن ها هلهله می کشند و نقل و سکه به سرتان می پاشند.
"عشق های خیابونی مثل آب بارون به گودال می ریزند". این را پدر گفت:"عشق های خیابونی... عشق های پنجره ای و...چرا آن یکی گفته اش را یادم نمی آید؟
شابک دیجیتال :
978-600-03-1881-9