کتاب بابانظر، خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد، مردی که در جنگ یک قهرمان بود و پس از جنگ یک خادم ملت را روایت می کند. این کتاب به قلم مصطفی رحیمی نوشته و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و روانه بازار شد.
در اواخر سال 1374 و اوایل 1375 سیدحسین بیضایی تصمیم گرفت تا خاطرات یکی از اسطورههای جنگ تحمیلی به نام محمد حسن نظرنژاد را طی یک مصاحبه تصویری ضبط کند. نظرنژاد جانباز 95 درصد بود که بیشتر دوران جنگ تحمیلی را در جبهههای جنگ حضور داشت وعلاوه بر این که یک منبع شفاهی تاریخ دفاع مقدس بود، یک قهرمان و اسطوره نیز بود که خاطرات رشادتهای خودش و هم رزمانش میتوانست بهترین سرمشق برای جوانان و نوجوانان امروز باشد. بیضایی اهمیت حضور گرانقدر این مرد بزرگ را درک کرد و در پی آن با 36 ساعت مصاحبه تصویری تمام خاطرات نظرنژاد را گردآوری کرد. مدتی بعد مصطفی رحیمی درصدد برآمد تا این فیلمها را به صورت یک کتاب درآورد تا به راحتی برای همگان در دسترس باشد و مراجعه به آن در هر زمانی به آسانی امکان پذیر باشد. در نهایت در شهریور 1388 کتاب بابانظر در بیست هزار نسخه برای چاپ اولیه وارد بازار کتاب شد و فقط در عرض یکسال 24 بار تجدید چاپ شد.
رحیمی کتاب بابا نظر را با تکنیک اول شخص واز زبان خود نظرنژاد نوشته است. ماجرا از سال 1325 با تولد محمدحسن آغاز و در سال 1375 با شهادت بابانظر خاتمه مییابد. مصطفی رحیمی برای مستند کردن بیشتر کتاب بعضا در پانوشت صفحات، عین سخنان خود شهید نظرنژاد را بی کم و کاست آورده است.
کتاب دفاع مقدس بابانظر خاطرات جوانی از روستاهای اطراف شهر مشهد است. جوانی متولد شده از خانواده مذهبی که در پیشینه خانوادگی خود مبارزات انقلابی فراوان داشتند از قیام گوهرشاد بگیر تا مبارزات انقلابی سال 57. محمد حسن نظرنژاد در سال 1325 متولد شد. دوران کودکی تا جوانی خود را در ایام رژیم ستمشاهی گذراند. از زمانی که کمی پختهتر یا به قول خودمان عقلرس شد در تمام فعالیتهای انقلابی شرکت داشت؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به طور مداوم به ماموریتهای مختلف برای برقراری امنیت در مناطق مختلف کشورمی رفت و در نهایت در سال 58 به عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و بعد از آغاز جنگ تحمیلی به سوی جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت.
محمدحسن نظرنژاد که در جبهههای جنگ به معنای واقعی برای رزمندگان اسلام پدری میکرد کم کم به بابانظر معروف شد. نظرنژاد در هشت سالی که در جبهههای غرب و جنوب مبارزه کرد؛ اسطوره تمام قد شجاعت و فداکاری و ایثار بود. بارها تا مرز شهادت رفت و در نهایت جنگ را با 95 درصد جانبازی به اتمام رساند. بعد از آن با همان جسم نیمه جان سالها در سپاه پاسداران خدمت کرد و در نهایت در سال 1375 در ارتفاعات کردستان به مرادش رسید و جام شهادت را نوشید.
کتاب بابا نظر در هجده فصل تدوین شده است و از تولد محمدحسن شروع میشود در عین بیان خاطرات کودکی گریزی به عقبه خانوادگی وی میزند؛ مبارزات پدربزرگ روحانی اش در قیام گوهرشاد و تبعید وی به سمنان، بازگشت به زادگاه و ادامه زندگی در روستای سنگ بست مشهد. در فصل بعدی مبارزات انقلابی، ثبتنام برای سپاه و پس از آن آغاز جنگ و شرکت در عملیاتهای مختلف و حضور پررنگ در خط مقدم؛ که بیشتر فصلهای کتاب به همین دوران اختصاص دارد؛ پس از آن صلح و اتمام جنگ و در نهایت فصل هجدهم که مربوط اعزام به آلمان برای درمان، بازگشت به کشور برای خدمت و ادامه فعالیت در سپاه پاسداران است. این پایان روایت زندگی محمدحسن نظرنژاد، بابا نظر جبههها است از زبان خودش؛ دفتر روزگار اما به روایت زندگی این بزرگمرد تا ماجرای شهادتش در 8 مرداد 1375 در ارتفاعات کوهستانی کردستان ادامه میدهد.
کتاب بابانظر pdf و یا به عبارتی نسخه الکترونیک آن را میتوانید از اپلیکیشن فراکتاب خریداری نمایید و پس از دانلود با مطالعه در کتابخوان فراکتاب می توانید زندگی یک قهرمان جنگ تحمیلی را از نزدیک لمس نمایید.
یکدفعه دیدم یکی از تانکهای عراقی از آن طرف بالا آمد و شلیک کرد. گلولهاش به زیر پایم خورد. دو سه متری روی هوا چرخیدم و به زمین خوردم. سرم سنگین شد. اول حس کردم سرم از بدنم جدا شده است، منتهی، چون گرم هستم، متوجه نیستم! غبار عجیبی هم پیچیده بود. بیسیمچی من که اسمش «جاجرم» بود، صدایش بلند شد و گفت: حاجی شهید نشده. بچهها، بروید جلو. حاجی یک مقداری خراش برداشته. الان بلند میشود و میآید. یک وقت دیدم آقای صادقی و مسئول تخریب گردان کنارم ایستادهاند.
خمپاره 120 داشتیم. ده بیست گلوله زد و آتش آن ها ساکت شد. دکتر چمران از این که خمپاره ها به هلی کوپتر اصابت کنند، نگران بود. با ساکت شدن آتش، تخم مرغ آب پز را توی دهانم گذاشتم و با انگشت فشار دادم که پایین برود. چمران خنده اش گرفت و گفت: می جویدید بهتر نبود؟! گفتم: این طوری زود هضم نمی شود. ممکن است تا دو سه روز دیگر غذا گیرم نیاید. گفت: تو بنا داری تا دو سه روز غذا نخوری؟ اگر این بچه ها دو سه روز چیزی نخورند. می میرند.
کتاب بابانظر را میتوانید از سایت یا اپلیکیشن فراکتاب سفارش داده و پس از خرید، می توانید از مطالعه آن لذت ببرید و از داشتن چنین مردان آسمانی به خود ببالید.
مشخصات کتاب بابانظر در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | سوره مهر |
نویسنده: | مصطفی رحیمی |
تعداد صفحه: | 420 |
موضوع: | رمانی ایرانی، خاطرات |
قالب: | چاپی و الکترونیک |
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی...
فوق العاده دمتون گرم خدا خیرتون بده...
سلام خیلی عالی خسته نباشید خواهشا کتاب های غروب آبی رود و وقتی که مهتاب گم شد وعارفانه شهید نیری رو هم رایگان ...
بی نظیر...
بسیار تشکر.اگه امکان داره کتاب نه آبی نه خاکی رو هم بزارید...
عالی...
ازین کتاب تعریفای زیادی شنیدم. امیدوارم که کتاب خوبی باشه مثل دا که فووق العاده بود....
میشه بگید چقدر دیگه میخواهید بفروشید ؟ خب بگید ب چاپ چندم میخواهید برسید و از اون ب بعد ارزون میشه... خب یکمی ...
کاش ما هم بابانظر شویم...