مجموعه 50 جلدی «سرداران ایران»، شامل مجموعه کتابهای داستانی درباره سرداران ایران از فریدون تا شهیداحمد کاظمی و مجموعههای داستانی درباره مناطق جنگی ایران است. گروه نویسندگان طوبی نگارش این مجموعه 50 جلدی را برعهده داشته اند و نویسندگان مطرح دفاع مقدس در کنار نویسندگان جوان گروه طوبی در تدوین این مجموعه حضور دارند. این مجموعه که توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است، با این هدف نگاشته شده است تا به شایستگی بتواند بخش اندکی از زوایای پنهان مردانی را آشکار کند که در پرتو نام و یادشان زندگی امروز روشنتر شده است و فردا و فرداهای ایران را نیز همسنگ این تاریخ روشن رقم بزند.
کتاب پهلوانان پیر نمیشوند، جلد 19 از مجموعه «سرداران ایران» در روایتی داستانی، زوایای پنهان چهره گودرز، پسر کشواد، از پهلوانان بزرگ «شاهنامه» را بیان میکند. گودرزیان از بزرگترین خاندانهای پهلوانی بودند. گودرز در جنگهایی که به خونخواهی سیاوش انجام شد، حضور داشت و گاهی فرماندهی سپاه را نیز به عهده میگرفت. او از پهلوانان دوران کیکاوس و کیخسرو بود.
مرد برای آخرین بار به چشمان لرزان اسبش نگاه کرد. نگاه اسب خسته و بیرمق بود. مرد سر اسب را از روی زمین بلند کرد و دست نوازشی بر یالهایش کشید.
-من را ببخش! نباید اینگونه به تو فشار میآوردم! اما چه کنم؟! باید زودتر خودم را به پارس برسانم! باید شاه و پهلوانان ایران را از خطری که نزدیک میشود، آگاه کنم .
مرد سر بلند کرد. نگاه کرد به چند درختی که دورتر از او و اسب بر خاک سایه انداخته بودند. با پشت دست قطره عرقی را که از کنار تیغه بینیاش داشت راه باز میکرد سوی چشم، پاک کرد.
-کاش تا سایه آن درختها را طاقت آورده بودی. آنجا به یقین آب هم پیدا میشد.
مرد خنجرش را از نیام بیرون کشید. بدون اینکه به چشمهای مظلوم اسبش نگاه کند. دشنه را به زیر گلوی اسب کشید. خون به جلوی پایش فواره زد. مرد دشنهاش را به خاک مالید تا خونهایش پاک شود. کولهاش را از زمین برداشت و راه افتاد سوی درختها.