کتاب گاهی فقط سکوت نوشته مریم قوقئینجفآبادی، سرگذشت شهید عباسعلی سالمی را به روایت همسرش، اقدس نساج بیان میکند. این اثر ششمین جلد مجموعه «لالههای سپید به روایت همسران» است که توسط نشر ستارگان درخشان منتشر شده است. این کتاب، در قالب داستان به نگارش درآمده و گویای نگاه یک زن به زندگی مشترکش و لحظههای مهمی از آن در سالهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است.
گاهی فقط سکوت روایت زندگی زنی است که عشق و درد را با هم تجربه کرده و در انتهایی که ابتدای جاودانگی و حماسه شیر زنان سرزمین پهناور کشورمان است مُهر ایثار و استقامت زد. نام کتاب نیز برگرفته از صبر و شکیبایی همسر شهید است.
عباسعلی سالمی سال 1364 در عملیات والفجر هشت به شهادت رسید. وی فرماندهی گردان مهندسی لشکر هشت نجفاشرف و مسوولیت آموزش عقیدتی سپاه پاسداران نجفآباد را بر عهده داشته است.
دندۀ ماشین را عوض کرد و فرمان را به سمت خیابان اصلی چرخاند. بعد از این که فلکۀ کوچکی را دور زد، به اولین خیابان سمت چپ پیچید. همۀ خانههای این خیابان با بقیۀ خانههایی که تا به حال دیده بودم، فرق میکرد. اول هر خانه حیاط بزرگی بود، با کلی درخت که از دیوارِ خانهها بلندتر بودند. از بین درختها، ساختمانهای بزرگی دیده میشد که با سنگ مرمر نما شده بود. عجب منظرۀ جالبی! از دیدن سیر نمیشدم. سرعت ماشین را کم کرد و نزدیک یکی از خانهها ایستاد. راننده به سمت خانه رفت و زنگ را فشار داد. صاحبخانه جلوی در آمد. مردی تقریباً میانهسال با موهای جو گندمی و صورتی مهربان.
راننده کل ماجرا را برای او تعریف کرد. او هم با خوشرویی جلو آمد و ما را به خانه دعوت کرد. همین که پا در حیاط گذاشتیم، درختان بزرگ و جورواجور را دیدیم که خودنمایی میکردند. کف سالن با قالیهای زمینه لاکی و آبیِ خواب، پوشیده شده بود.