یکی از مهمترین مسائل امروزه تشویق نوجوانان به مطالعه کتب کهن ایرانی مثل مثنوی معنوی است. از آنجا که نثر این کتابها سخت است و ممکن است مطالعه آنها برای نوجوانان راحت نباشد. عدهای از نویسندگان بعضی از این کتابها یا داستانهای آنها را به نثر روان و نگارشی امروزه برگرداندهاند تا ضمن مختصر شدن مطالعه آن برای نوجوانان و کودکان راحت باشد.
قصههای زیبای مولوی جلد 1 نیز یکی از همین کتابها است که اقتباسی از مثنوی معنوی است که به زبان روان برای نوجوانان تهیه شده است.
کتاب قصههای زیبای مولوی1 گزیده پنج داستان از کتاب مثنوی معنوی مولوی است. تمام این پنج قصه درباره دوستی و همنشینی است. این داستانها به قلم پرویز امینی ساده و به نثر روان درآمده اند. این کتاب توسط انتشارات امیر کبیر منتشر شده است.
باز زیبایی در قصر باشکوه پادشاهی عادل زندگی میکرد. همهی غلامان و خادمان کاخ، باز را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند. روزی باز پادشاه هوای فرار از کاخ به سرش زد صبح زود بال هایش را گشود و از کاح گریخت.
از طلوع خورشید کمی گذشته بود که باز به خانهی پیرزنی فقیر رسید. پیرزن در حال روشن کردن تنور کلبهاش بود که باز را دید. باز با بالهای گشوده روی چارچوب پنجره نشست و به شعلههای آتش تنور پیرزن خیره شد. پیرزن سرش را بالا گرفت و به باز نگاهی انداخت . او به سختی از جایش بلند شد و به سوی باز رفت و او رادر آغوش گرفت و با دلسوزی گفت:«صاحبان نامهربانت با تو چه کردهاند؟ چرا ناخنها و پرهایت اینقدر بلند است؟»
پیروزن با دلسوزی مادرانه باز را به آغوش گرفت و ناخنهای شکاری، پرها و بالهای باز را کوتاه کرد. پیرزن با چهرهای پیروزمندانه و نگران باز را بوسید و مقداری کاه جلوی او ریخت.