کتاب پس از پاییز، اثر حسن احمدی؛ کتابی تخیلی در رابطه با «دفاع مقدس» و روزهای مقاومت خرمشهر میباشد. روایتگر داستان مجروح شیمیایی به نام جواد است که تصمیم دارد داستانی خیالی بنویسد و برای عملی شدن آن نیاز دارد تا با خود خلوت کند و شخصیتهای داستانش را یکی پس از دیگری خلق نماید.
جواد در خانه تنها بود. به عکس عماد و خودش بر روی دیوار زل زده بود. کمی جلوتر، کنار کامپیوتر تعدادی کتاب بود. جواد به طرف کتابها رفت. آنها را برداشت و نگاه کرد. جواد دست روی گونههای عماد در عکس جلد کتاب کشید و با خودش گفت: «فکر نمیکردم این همه کم لطف باشی و بری و فراموشم کنی!»
کتاب را سر جایش گذاشت. به طرف پنجره رفت. چشمهایش پر از اشک بود. صورتش را پاک کرد. احساس کرد دست دیگری اشک او را پاک میکند. دو دست از پشت سر، چشمهای او را گرفت. جواد همانطور ایستاده بود: «پس برگشتی؟ بالأخره دلت به حال دوست قدیمیت سوخت. میدونم تحمل دوری من هم برای تو سخته!»
دستها از روی چشمهایش کنار رفت. رو برگرداند. کسی آنجا نبود.
گفت: «میدونم. این روزها زیادی خیالاتی شدم. بهتره بشینم نوشتههامرو تکمیل کنم.»
جواد پشت میزش نشست. کامپیوتر روشن بود. شروع به تایپ کرد: «آن روز دلم سخت گرفته بود. باید عماد را پیدا میکردم.»
جواد بلند شد. جلو رفت، مقابل عکسها ایستاد و گفت: «پسر میشه بگی چرا؟ برای چی غیبت زده؟.. .