1.0از 1

ربات پرنده را دوست دارم

خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب ربات پرنده را دوست دارم 

    کتاب «ربات پرنده را دوست دارم» به قلم شیوا و دغدغه مندانه علی آرمین، تصویرگری سمیه رحمتی خواه و رمانی مناسب برای مخاطب نوجوان می باشد و نشر جمکران آن را منتشر کرده است.این اثرجلد دوم و در ادامه جلد اول «پرواز با پاراموتور را دوست دارم» از دریچه دید یک نوجوان به خود، محیط پیرامون و اتفاقات مشکلاتی که طی این مسیر برایش به وجود می آید، روایت شده است و با شرح قصه ای ماجراجویانه،پرفراز و فرود،سرگرم کننده و درعین حال آموزنده و قابل تامل، مخاطب را به اندیشه و تفکر وا میدارد! این کتاب، ماجرای یک نوجوانِ بااستعداد و باپشتکار به نام عباس را روایت می کند که باهدف محقق کردن ایده ساخت یک پاراموتور بزرگ که تصویرش راپدربزرگش کشیده بود، ازقم راهیِ تهران می شود.

    چراکه معتقد است آنجامسیر پیشرفت وترقی هموار تراست‌. ضعف اخلاقی او این است که می خواهد بدی را با بدی جواب دهد. همانطور که پیرمرد در جلد قبلی به او آدرس داده بود، می رود پیش مهندس جعفری. ناصر، شاگرد قدیمی و خوش استعداد مهندس که دوست ندارد عباس رقیبش شود به دروغ به عباس که سراغ مهندس راازاو گرفته است، می گویدکه مهندس چندماه است که از پاراموتور سقوط کرده وبستری است.ناصر احساس می کند مهندس جعفری بهترین استاد پاراموتور در کل ایران است و خودش هم که بهترین شاگرد اوست پس نمی خواهد به هیچ وجه این جایگاه را از دست بدهد.

    اما چندی بعد عباس تصمیم می گیرد به عیادت مهندس برود اما اوراصحیح وسالم می بیند. آنجاست که دروغ ناصر برملا می شود.ناصر وقتی صحبت های مهندس را درباره عباس که جوانی تازه وارد و خوش استعداد است رامی شنود،احساس می کند این تازه وارد میتواند جایش را بگیرد،پس به او حسادت می ورزد و ناسازگاری ها واختلاف هایش بااو آغاز می شود. عباس در ادامه باشخصی به نام بهنام که هم سن وسال خوداوست آشنامی شود.

    او از طریق بهنام کم کم به رباتیک علاقه مند شده و درکلاس رباتیک اورا همراهی می کند. ناصر که هنوز کینه عباس را به دل دارد، هرطورشده در کلاس رباتیک شرکت می کند. او قصد دارد برای عباس دردسرهایی درست کند! حالادیگر کینه کهنه ناصر از عباس، موقعیت کاری وشخصی زندگی عباس راهدف گرفته است و دراین میان درگیری ها و ماجراهای جدیدی بین آن ها رخ می دهد… این کتاب ارزشمند وپندآموز، علاوه بر قصه پرتلاطم و پرمکاشفه اش به مخاطب تلنگر می زند که هرکس در کاری خوب است و اگردر جای درست خود قراربگیرد می تواند بی شک اتفاقات خوبی را برای خود و دیگران رقم زده بزند. حسد وکینه ورزی، قلب ماسیاه و روح مارا کدر و مشوش می کند و حتی می تواند مانع از دستیابی به جایگاه حقیقی و اصلی ما که گویی برای آن ساخته شده ایم، بشود.

    گزیده کتاب ربات پرنده را دوست دارم 

    زنگ سوئیت سامان را میزنم. از پشت در می گوید: «اومد. » انگار دهانش پر است. از سوئیت می پرد بیرون. بوی عطرش می چپد توی بینی ام. سلام کرده و نکرده راه می افتیم. پاشنه کفشش را هنگام راه رفتن بالا می کشد.
    _دیشب دیر خوابیدم. صبح دیر بلند شدم. می رویم دم آسانسور. ولی همیشه موقع جلسات، آسانسور شلوغ است. می گویم: «فایده نداره، از راه پله بریم. » پله ها را دوتایکی و به سرعت طی میکنیم تا می رسیم طبقه بالا و نفس زنان وارد سالن می شویم. سالن 216 یک سالن بزرگ است که هفت هشت میز مستطیلی شکل دارد و هرکدام هم سه صندلی کنارشان است. میرویم و کنار مرتضی می نشینیم. ناصر هم از پشت میز روبه رویی برایمان دست بلند می کند و برایش دست بلند می کنیم. در بالای اتاق هم سه صندلی پشت یک میز باعظمت قرار دارد و یک لپتاپ روی میز است. امروز صبح کارگاه تعطیل است.

    مهندس برای همۀ بچه ها برنامه دیگری تدارک دیده. کاپیتان صدرا مهمان مدعوّ امروز است. مهندس جعفری دیروز دربارهاش میگفت که او در ایران، در زمینۀ هواپیماهای مدل، حرف اول را می زند، مرتب به کشورهای اروپایی سفر می کند و خیلی بهروز است. دیشب بعضی کلیپ هایش را دیدم و به صفحۀ اینستایش سری زدم. از کارهایش خیلی لذت بردم؛ مخصوصا هواپیمای مدل زردرنگی که با آن مانورهای جالبی می داد و با همان، دو سه جایزه بین المللی هم برده بود. با یک دستگاه کنترل منحصربه فرد، طوری آن را هدایت می کرد که انگار روحش در هواپیما حلول کرده بود.