کتاب رنجهور نوشته محمد محمودی نورآبادی توسط انتشارات به نشر منتشر شده است.
داستان های بسیاری هستند که از هشت سال دفاع مقدس و ایثارگری مردم شریف ایران حکایت می کنند. در این میان رنجهور داستان عشایر غیور زاگرس را روایت می کند که سهم عمده ای در دفاع از کشور و نقشی پر رنگ در جبهه های نبرد حق علیه باطل داشته اند.
قصه از محیط بکر عشایری در دامنههای قلهای بنام رُنج در فارس شروع میشود و به پهنه هور در جبهه های جنوب می رسد.
داستان رُنج از این قراراست که سالها پیش قتلی در ایل رخ میدهد و طبق قانون «خون بس» که تا پیروزی انقلاب اسلامی هم رواج داشت، دختری از خانواده قاتل به عقد خانواده مقتول در میآید، بعد از گذشت مدتی پسر مقتول برای گرفتن انتقام از قاتل پدرش راهی جبهه و جنگ میشود و نزاعهایی بین این دو نفر در منطقه هور صورت میگیرد که بسیار جذاب و خواندنی است.
محمد محمودی داستان رنجهور را به زیبایی جلو می برد و خواننده را غرق در داستان می کند. رنجهور مقام های فراوانی را برای محمودی کسب کرده است.
«... همینجا نکشمش و همه چی تموم بشه؟ » با خود میگویم و خیره نگاهش میکنم. همینکه نگاهم سر میخورد روی جسد، از خودم متنفر میشوم. چنان حالی پیدا میکنم که پنداری اعضای بدنم از ارادهام خارج شدهاند. رمق کمترین حرکتی را ندارم. خمار و بیحال نگاه پرویز میکنم.
او هم نگاهم میکند. چشمهای سبزش محبت را گدایی میکنند. بلند میشود دو قدم میآید به طرفم. رنگ حنایی کف دستش را خون پوشانده است. دست را حلقه میکند دور گردنم، صورتم را میبوسد و گریه میکند. اشک و عرقش قاطی عرق صورتم میشود. میدانم که دارد از این وضعیت هم سوءاستفاده میکند. با همه نفرتی که از او دارم، دلم برایش میسوزد.
طوری که اشک در چشمهایم جمع میشود. چند بار پیشانیام را میبوسد و بعد دو بازویم را میگیرد، رودررو نگاهم میکند و دوباره صورتم را میبوسد. نمیدانم سرنوشت ما به کجا خواهد کشید. این را اما اطمینان دارم که کینهاش در دلم پاک نمیشود.