امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
99,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب برادران کارامازوف (جلد دوم) 

کتاب برادران کارامازوف (دو جلدی) رمانی از فئودور داستایفسکی- نویسندهٔ روس- است که نخستین بار در سال‌های ۸۰–۱۸۷۹ در نشریهٔ پیام‌آور روسی به‌صورت پاورقی منتشر شد. داستایفسکی چهار ماه بعد از پایان انتشار کتاب درگذشت. این کتاب مثل بیشتر آثار داستایفسکی، یک رمان جنایی است. شخصیت‌های اصلی داستان، پنج نفرند؛ فئودور پاولوویچ کارامازوف و چهار فرزندش به‌نام‌های دیمیتری، ایوان، آلیوشا و اسمردیاکف (که فرزند نامشروع فیودور است). فیودور پاولوویچ کارامازوف مَلاکی بدنام در یکی از شهرهای کوچک روسیه است که در نهایت به قتل می‌رسد و دیمیتری، پسر بزرگترش، به ظن قتل وی دستگیر می‌شود. هر یک از چهار برادر، وجهی از شخصیت پدر را بیان می‌کنند.

برادران کارامازوف آیینه‌ی تمام‌نمای بشریت است، با همه‌ی ویژگی‌های اخلاقی خوب و بدش داستایفسکی در این شاهکار با عظمتش مانند سفینه نوح از هر طبقه‌ای، در هر سن و سال و هر خصوصیات ذاتی نمونه‌ای آورده، ضمن این که در پس همه‌ی چهره‌ها از خرد و کلان، پیر و جوان، تهیدست و مرفه، چهره‌ی آفرینده‌شان یعنی داستایفسکی را می‌یابیم. ویژگی‌های این کتاب یکی دو تا نیست. کمتر نویسنده‌ای شاهکارش را در آخر عمر آفریده و کمتر نویسنده‌ای توانسته بشریت را با همه‌ی نمونه‌های گوناگونش در تابلوی منحصر به فردی بگنجاند. خیلی‌ها برادران کارامازوف را وصیت‌نامه‌ی داستایفسکی به ملت روس دانسته‌اند، اما بی شک این وصیت‌نامه، برای همه ملت‌های جهان است.

در رمان برادران کارامازوف، خرده‌روایت‌هایی هم وجود دارد که برخی از آنها مورد توجه منتقدان ادبی قرار گرفته‌ است. مشهورترین خرده‌روایت این رمان، روایت «مفتش اعظم» است. این روایت در قالب شعری بیان می‌شود که ایوان در یکی از دیدارهایش با آلیوشا برای او می‌خواند. نخستین ترجمه انگلیسی از برادران کارامازوف به‌عنوان یک رمان کامل را کنستانس گرانت در سال ۱۹۱۲ انجام داد. نخستین ترجمه فارسی را هم مشفق همدانی در سال ۱۳۳۵ انجام داد. سه ترجمهٔ مشهور دیگر به فارسی را صالح حسینی، پرویز شهدی و احد علیقلیان انجام داده‌اند که هیچ‌یک مستقیم از نسخهٔ روسی برگردانده نشده‌ است.

گزیده کتاب برادران کارامازوف (جلد دوم) 

دیمیتری فئودوروویچ که گروچنکا هنگام شتافتن به سوی زندگی جدیدش با پیامی با او وداع کرده بود، دچار پریشانی وحشتناکی شده بود. گروچنکا به او توصیه کرده بود خاطره‌ی یک ساعتی را که با هم گذرانده بودند، برای همیشه در ذهنش نگه دارد؛ این موضوع او را با بدترین دشواری‌ها و ناراحتی‌ها درگیر کرده بود. از دو روز پیش در چنان التهاب و سوز و سازی به سر می‌برد که هر آن بیم آن می‌رفت دچار سکته‌ی مغزی شود این حرف را خودش چندی بعد به آلیوشا گفته بود. آلیوشا دیروز صبح نتوانسته بود او را پیدا کند. برادر دیگرش ایوان هم نتوانسته بود همان روز در کاباره با او قرار ملاقات بگذارد. صاحب‌خانه‌اش بنا به دستور دیمیتری نمی‌گفت او کجاست، اما او طی این دو روز ضمن مبارزه با سرنوشتش و حفظ سلامتی‌اش، سرگشته به هر گوشه‌ای سر زده بود.

آن‌طور که بعدها خودش تعریف کرده بود چند ساعتی برای کاری بسیار فوری و ضروری و به رغم دغدغه‌اش برای غافل نماندن از گروچنکا و رفت‌و‌آمدهایش از شهر خارج شده بود. همه‌ی این مسایل بعدها با دقت و جزءبه‌جز به طور رسمی بررسی شد؛ ولی در حال حاضر ما فقط به ذکر کلیات ماجراهایی که در این دو روز به صورت فاجعه‌ای سخت هولناک و دور از انتظار زندگی‌اش را زیر و رو کرد، اکتفا می‌کنیم.

صفحات کتاب :
570
کنگره :
‏‫PG۳۳۶۰‭‬ ‭/ب۴ ‏‫‬‮‭۱۳۰۰ی
دیویی :
‏‫‬‭۸۹۱/۷۳۳
کتابشناسی ملی :
3450756
شابک :
9789644531033
سال نشر :
1403

کتاب های مشابه برادران کارامازوف (جلد دوم)