کتاب تن های محجر اثر امیرمحمد عباس نژاد توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است. کتاب تنهای محجر؛ خاطرات روحانی آزاده ایرانی،حجتالاسلام قدم علی اسحاقیان است.نام این کتاب از نام یکی از زندانهای معروف در عراق الهام گرفته شده است.
در کتاب تن های محجر خاطرات ایشان از دورن تحصیل, جنگ واسارت تا عضویت د رکمیتهی جست وجوی مفقودان و تفحص همه آورده شده است.
زمانی که ما از لشکرمان جدا افتادیم و اسیر شدیم، کمتر از ده نفر بودیم. بعد از اسارت، عراقیها ما را با اذیت و آزار و کتک بسیار به منطقه دیگری منتقل کردند و در آنجا کتفهای ما را محکم از پشت بستند.
چندین بار هم تصمیم به اعدام و به رگبار بستن ما گرفتند، ولی از این کار منصرف شدند. بعد هم ما را کنار خاکریزی نشاندند. با اینکه شب بود و تاریک بود، یک افسر عراقی آمد و عکس کوچکی از حضرت امام را مقابل ما گرفت و از ما خواست که به ایشان جسارت کنیم.
دستهای ما بسته بود و به هیچ وجه نمیتوانستیم تکان بخوریم. همینطور که روی زمین نشسته بودیم، او عکس امام را مقابل صورتمان میگرفت، نفر اول عکس امام را بوسید.
افسر عراقی عکس را عقب کشید و گفت: جسارت کن. جسارت نکرد. بعد عکس را جلوی چند نفر دیگر گرفت. همه عکس را بوسیدند. سرانجام، او منصرف شد و ما را رها کرد؛ برای اینکه ما در کنار خاکریز بودیم و هر لحظه امکان داشت همه ما را به رگبار ببندند.