کتاب لاک سفید اثر عبدالصاحب مالک، رمانی است که براساس یک داستان واقعی نوشته شده است. این کتاب داستان پسرک ساده و زیبای روستایی بهنام آرتان است. او زمانی که کوچک است و به مدرسه میآید مدام مورد تحقیر قرار میگیرد اما زمان امتحانها چون درسش بسیار خوب است ناگهان محبوب میشود و دیگران که روزی آزارش میدادند از او میخواهند به آنها آموزش دهد.
همین اتفافات آینده او را میسازد و تصمیم میگیرد معلم شود. معلمی دلسوز و مهربان که اتفاقات زیادی قرار است سر راهش باشد. کتاب لاک سفید داستان عشق است، عشقی که مسیر زندگی آدمها را روشن میکند و آنها را به سمت خوشبختی میبرد.
یکی بود و یکی نبود، غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود...
سال تحصیلی به انتهای خود رسیده بود روزهای سرنوشت ساز امتحان، به زودی از راه می رسید. آرتان، پسرک قصه ما، پسرک رنجدیده ای که با رسیدن فصل امتحانات، عزیز و ارزشمند شده بود همان پسرک دهاتی تازه وارد مدرسه که برخی از بچه های بی درد و مغرور، به خاطر پوشش ظاهری و فقر و نداری... آزارش داده بودند حالا همان بچه ها محتاج علم و استعداد و هنر تدریس او و شرمنده ی مهر و محبت و کرمش شده بودند حالا همان همکلاسی ها متواضعانه و با خواهش و تمنا از قبل نوبت می گرفتند تا آرتان به آن ها درس دهد و کمک کند... و پسرک که در پی انتقام نبود، دست رد به سینه ی هیچ کدام از آن ها نزد و حتی به بدترین آن ها هم بی توجهی نکرد او بی منت به آن ها کمک کرد!
آرتان مثل آن ها نبود او نوجوان زیبارو و پاک نهادی بود که به جز نیکی به دیگران، چیز دیگری بلد نبود اگرچه فقیر بود اما در کمک کردن به دیگران و بخشیدن آنچه که داشت، دلش چون دریا بود به هرکسی که می توانست از علم خود می بخشید و هرکسی را که عاشق یادگیری بود به شاگردی قبول می کرد و بدون منت، آنچه را که می دانست یاد می داد هرگز پولی از کسی نمی گرفت کار او بیشتر جنبه خیرخواهانه داشت و برای کمک به دوستانش با همه وجود تلاش کرده و چیزی را از آن ها دریغ نمی کرد.