کتاب درمان شناختی رفتاری به زبان ساده اثر اولیویا تلفورد با ترجمه فرناز ولی زاده توسط انتشارات اندیشه آگاه منتشر شده است. علیرغم پیشرفتهای مداوم در علوم اعصاب و معرفی نسلهای جدیدتری از داروها برای درمان اختلالات روانشناختی، همچنان در این حوزه کمبودهایی وجود دارد.
در سراسر دنیا، میلیونها نفری که بهخاطر این اختلالات تحت درمان قرار میگیرند، پاسخهای کافی از دارو، درمانی نمیگیرند و در کل، اختلال افسردگی اساسی، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی بالاترین میزان مشکلات سلامت عمومی را تشکیل میدهند که میلیاردها دلار هزینه به دلیل از دست رفتن سرمایه انسانی، بر جای میگذارد.
از بین اقدامات کمکی بیشمار، درمان شناختی رفتاری (CBT)، امیدوارکنندهترین درمان برای مشکلات مختلف افراد میباشد. درمان شناختی رفتاری با همکاری آلبرت الیس و آرون تی. بک در دهه 1950 و 1960 پایهگذاری شد. از آن زمان روانشناسان و روانپزشکان تکنیکها و برنامههای درمانی خود را بر اساس این ایدهها تنظیم کردهاند.
درمان شناختی رفتاری یک مدل ساده است که توضیح میدهد چرا ما دچار استرس، افسردگی و اضطراب میشویم و برای مقابله با آنها باید چهکاری انجام دهیم. درمان شناختی رفتاری اعتمادبهنفس شما را بهبود میبخشد، شادی شما را افزایش میدهد و بهطورکلی میتواند شما را نسبت به زندگی راضیتر کند. شما خود را بهتر درک خواهید کرد، گذشته خودتان را رها کرده و به آیندهای روشنتر قدم خواهید گذاشت.
کتاب درمان شناختی رفتاری به زبان ساده قرار نیست جای درمانگر را برای شما بگیرد، اما اگر بتوانید اصول اولیه این درمان را یاد بگیرید، میتوانید مشکلات خود را بهتر مدیریت کنید و دید بهتری به زندگی داشته باشید.
چرا مغز شما هم بهترین دوست و هم بدترین دشمن شما است؟
ذهن انسان در مواجهه با موقعیتها قادر به ساختن داستان است که همین داستان باعث ایجاد حس خوب یا بد در انسان میشود. مغز شما با ساختن داستانهایی منفینگر، میتواند زندگی شما را سختتر کند. خوشبختانه با استفاده از اصول درمان شناختی رفتاری میتوان این افکار را کنترل کرد. در اینجا یک مثال در مورد نحوه ایجاد افکار منفی و مثبت در مواجهه با موقعیت را شرح میدهم. تصور کنید یک روز آفتابیِ زیبا در حال پیادهروی هستید و احساس خوبی دارید. دوستتان را جلوتر از خود میبینید، او را صدا میکنید، اما او برنمیگردد. او شما را کاملاً نادیده میگیرد و به راه خود ادامه میدهد.
در ذهنتان چه میگذرد؟ ممکن است فکر کنید: «اوه، او صدای من را نشنید.» یا شاید فکر کنید: «او وانمود میکند صدای مرا نشنیده، حتماً از من دلخور است.» یا شاید فکر کنید: «طبق معمول این دوستم هم از من دوری میکند! چرا من نمیتوانم رابطه دوستی خوبی داشته باشم؟»
باید به یاد داشته باشید که هر برداشتی از آن موقعیت کنید، همان برداشت مانند یک حقیقت باقی میماند. کسی را که میشناختی صدا زدی، او برنگشت و رفت؛ اما فکری که در مورد این رویداد در ذهن شما ایجاد میشود، احساس شما را تغییر میدهد. اگر به خود بگویید که احتمالاً دوستتان صدای شما را نشنیده، زیاد به هم نخواهید ریخت. شما روز خود را ادامه میدهید و شاید به او پیام دهید و بگویید که او را دیدهاید.
اگر بهسرعت به این نتیجه رسیدید که دوستتان احتمالاً ناراحت شده، ممکن است احساس نگرانی کنید و برای اطمینان از اینکه حال او خوب است، با او تماس بگیرید. اگر فکر کنید دوستتان شما را نادیده گرفته، زیرا دیگر نمیخواهد با شما صحبت کند، احساس وحشتناکی خواهید داشت. ممکن است از دوست خود دوریکنید، چون در ذهن شما او بهوضوح گفته که دیگر شما را دوست ندارد. این تفسیر شما از موقعیتی است که با واقعیت بسیار فاصله دارد.