کتاب استکبار ستیزی در قرآن اثر سیدحسین نوری توسط انتشارات میراث ماندگار منتشر شده است. همیشه دو جریان حق و باطل در طول تاریخ در نبردند از یک سو پیامبران و پیروان آنان واز سوی دیگر، چهرههای گوناگون استکبار؛ یاوران شیطان، قدرتهای بیدادگر زر و زور و تزویز روبهروی هم قرار دارند؛ قدرتهای سیاسی، قدرتهای فاسد اقتصادی (مترفان) و قدرتهای منحرف مذهبی (احبار و رهبان) با تمام توان در مقابل پیامبران و انسانهای حقگرا قد علم کردهاند و میخواهند فروغ دین را خاموش کنند ولی آیین خدا خاموش شدنی نیست.
«ربیون» یعنی آنان که مختص پروردگار خویش بوده، به غیر او مشغول نیستند. آن ها در پیوندی محکم با حق بوده، اهل اخلاص و استقامتند. آن ها الگوهای مقابله با مستکبرانند. آنها به یاری پیام آوران الهی برخاستند و از مشکلات طاقت فرسای مبارزه در راه حق هرگز سست و ناتوان نشدند و هرگز در برابر دشمنان کرنش نکردند و ذلت نشان ندادند و تسلیم نشدند. اسلام آیینی با ابعاد مختلف است که استکبار ستیزی جزئی از آن است و همانگونه که نمیتوان به بهانه استکبار ستیزی از سایر ابعاد آن غافل شد به بهانه سایر ابعاد دین نیز نمیتوان از استکبار ستیزی غافل گشت. این کتاب به شما کمک میکند تا استکبارستیزی را از دیدگاه اسلام بررسی کنید.
«استکبر: مادّه کبر به صورت استکبار و تکبّر که هر دو، افزونطلبی را میفهماند استعمال میشود. البته استکبار، همچون «استقرار» و «استجابه»، مبالغه را در بردارد؛ گرچه با طلب و فراخوانی به سَمت کبر منافاتی ندارد». تفاوت کبر و عجب در این است که کبر، متعلَّق میطلبد، ولی عُجب، چنین نیست؛ زیرا عُجب «خودبینی» است و کبر «خود بزرگ بینی» و بزرگبینی، معنای مضاف است که حتماً متعلَّق میخواهد؛ یعنی خود را از دیگری بزرگتر دیدن، یا خود را بزرگ دیدن و دیگری را کوچک پنداشتن».
علامه طباطبائی در این زمینه میگوید:"استکبار" و" تکبر" از انسان به این است که خود را بزرگ شمرده و در موضعی قرار دهد که لایق آن نیست. و از همین جهت جزء رذائل اخلاقی شمرده شده است، لیکن همین کلمه گاهی بر بزرگی خدای سبحان اطلاق میشود با اینکه کبریای او به حق است، و او هم کبیر و متعال است و هم متکبر، ولی مستکبر بر او اطلاق نمیشود، و شاید از نظر لفظ اطلاقش صحیح نباشد، زیرا استکبار به معنای طلب بزرگی است، و لازمه طلب کردن نداشتن است، و خلاصه کسی استکبار میکند که بخواهد به صرف ادعا خود را از دیگری بزرگتر بداند، و این مذموم است، و اما تکبر به معنای ظهور با کبریاء است، چه اینکه متکبر، فی نفسه دارای آن باشد، مانند خدای سبحان که در اینصورت تکبرش تکبر حق است، و چه نداشته باشد و صرفا از راه غرور مدعی آن شود که تکبرش تکبر باطل و مذموم است، مانند تکبر غیر خدا؛ پس، از اینجا معلوم شد که استکبار همیشه مذموم است، ولی تکبر در هر جا که اطلاق شود مذموم نیست، بلکه در غیر خدا مذموم است.
سپس میگوید: استکبار به معنی برتری جویی است؛ یعنی کسی که به دنبال برتری بر دیگران است. و این برتری جویی به این خاطر است که خود را از دیگران بزرگ شمرده و به دنبال جایگاهی است که شایسته آن نیست و به همین دلیل است که مستکبر، همیشه از پذیرفتن حق، خودداری میکند. خودداری از پذیرفتن حق، نتیجه خود برتربینی است.