کتاب کوچیان لرستانی (و کوچندگان کرمانج ۳) نوشته سیاوش فاتحیابراهیمآباد میباشد و انتشارات کلیدپژوه آن را به چاپ رسانده است.
این کتاب گزارش ساده ای است از سفرهایی است که نویسنده به چند چادرگاه ایلی داشته یا خاطره هایی که از برخی کوچگران شنیده. هدف از نوشتن آن همانا شناخت بهتر این مردم ساده و و دیرینه فرهنگ و گرفتن این نتیجه است که انسان ماشینی هرگز به آرامش نخواهد رسید چرا که با دشت و کوه که آفریننده ی اوست به دشمنی برخاسته. اکنون نه تنها نسل کوچ نشینان بیرد شده بلکه روستاهای ما نیز ریشه های خود را از دست داده و نود درصد مصرفی و بی هویت شده اند. همچنانکه زبان تلویزیون جای همه زبانهای بومی را گرفته اهل روستاها هم همه به رنگ شهر - شهر مصرفی - درآمده اند.
سفر نخست کرمانج پژوهی من : دره ملیانلو تا یام و سلطان میدان
ساعت 8 بامداد 19 فروردین 84 با امامی ، بلوچ دنیا گشته، از کوه های سنگ سفید گذشتیم و به جلگه بید و برغَمد رسیدیم. رشته کوه دیوارگون و هنگفت شاه جهان روبرومان با ستیغ کشیده و بلند برف پوش براستی از دور تماشایی و پرشکوه بود. وختی از کال حکم آباد رد شدیم به دنبال نگریستم و کوه های جغتای و داورزن یا شملق نیز پر بلند و هنگفت با برفهای جاودانی بر ستیغ ها جلوه گر بودند.
شکوه این کوهها نیز دست کمی از شاه جهان که هدف ما بود نداشت. پس از کال حکم آباد که اکنون آب بر آن سرازیر بود و نه چندان دور به روستای گراتی یا گره تین رسیدیم. این روستا که درست بغل هرده ی اسفراین پدید آمده همان روستایی بود که عباسقلی از روستامان روزگاری با خانواده ی پدری ش در آن ماندگار و با کردهای کوچگر در پیوند بوده بود.