کتاب غرقاب فساد نوشته سیدسعید لواسانی در دفتر نشر معارف منتشر شده است، این کتاب نگاهی جدید به پدیده فساد و راهکارهای مقابله با آن دارد. فساد مسألهای نیست که انکار یا نادیده گرفته شود، مسألهای است که هست و امکان نادیده گرفتن آن نیست. از سوی دیگر، برخی هنگامی که وارد عمل میشوند به مبانی علمی و فکری آن توجه نمیکنند و این خطری در مبارزه با فساد است. نظام جمهوری اسلامی و مسئولان آن و جوانان انقلابی و مطالبهگر و پرتحرک نیازمند مبانی علمی در شناخت عدالت و چگونگی تحقق آن و مبارزه با فساد هستند و استفاده از منابع غربی نیز مشکل را حل نمیکند زیرا با مسائل ما بیگانه هستند، فارغ از آنکه با مبانی قرآنی و مبادی حکمی ما تفاوت جوهری دارند. اگرچه بهره گیری از نظر اندیشمندان حوزه های عملی کارساز است، ولی ما نیازمند نظریه مرکزی خود هستیم، زیرا نظام سیاسی ما نظامی است که با نظام لیبرال و سوسیال و مانند اینها سازگاری ندارد از این رو مبانی نظری خود را طلب میکند. آنچه مهم است دغدغهای است که از موقعیتهای واقعی و رخدادهای عینی برخاسته است و اندیشه حکمی باید مبنای فهم آن باشد. بنابراین آنچه در کتاب غرقاب فساد به نگارش درآمده است نوعی مشق یا تمرین اندیشه در مسئلهای است که با آن روبهروییم و از آن گریزی نداریم.
نویسنده درباره عنوان کتاب نوشته است: «عنوان غرقاب فساد برگرفته از کلامی از امام خمینی (ره) است و همپایه توجه ما به حقیقت و ماهیت فساد است. زیرا فساد غرقابی است که همه را با خود غرق میکند؛ نهتنها کسانی که فساد میکنند یا به آنان یاری میرسانند، بلکه نظام سیاسی و جامعه را نیز در خود غرق میکند، بهگونهای که جز نامی از آن، در تاریخ نمیماند.»
چرا رهبری به قضایا ورود نمیکنند و دست مفسدان را کوتاه نمینمایند؟» این شبههای است که آن را بارها از زبان افراد مختلف شنیده ایم. لازم میدانم به اختصار به این شبهه پاسخ بدهم.
اولاً فرضِ این که رهبری یک تنه به قضایا ورود کنند و به حل مشکلات بپردازند و با بیعدالتی و فساد و تبعیض بجنگند، فرض نادرستی است و امکانپذیر نیست، اما در صورتی که امکان داشته باشد، این کار به دیکتاتوری میانجامد، که فساد آن به مراتب بیشتر است. متأسفانه بسیاری از ما، همچنان در فضای فرهنگ شاهنشاهی و شاه - رعیتی زندگی میکنیم و تصورمان از ولایت فقیه و رهبری، تصوری کاملاً نادرست است. ثانیاً نوع نظام سیاسی ما به گونهای است که کار اصلی رهبری هدایت و سیاستگذاری است و در این جهت هم از چیزی فروگذار نکردهاند.
«رهبری یک مدیریت است؛ البته مدیریتِ اجرایی نیست. این اشکال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضی از تبلیغات ادامه دارد. این جور تلقی کنند که رهبری یک مدیریت اجرایی است؛ نه، مدیریت اجرایی، مشخص است. مدیریت اجرایی در بخش قوۀ مجریه، ضوابط مشخصی دارد، معلوم است، مسئولین معیّنی دارد. در قوۀ قضاییه هم - که آن هم مدیریت اجرایی است - همینطور. هرکدام مسئولیتهایی دارند. قوۀ مقننه هم که معلوم است. رهبری ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا که از حرکت کلی نظام مراقبت کند.