کتاب تاریخ هند قدیم نوشته راما شانکار تریپاتهی توسط علیزاده طباطبایی ترجمه شده است. این کتاب به شرح تاریخ هند و اشتراکات زبانی و تاریخی ایران و هند میپردازد. در روزگاری که از آن با عنوان دوران اسطورهای یاد میشود، از روابط ایران و هند سخن گفته شده است. اما این روابط در ایام تاریخی و در عصر همزیستی قبایل آریایی ایران و هند، به ویژه از زمان هخامنشیان، آغاز شده و تا به امروز ادامه یافته است.
منابع تاریخ هند را میتوان به دو دسته منابع ادبی مکتوب و منابع باستانشناختی تقسیم کرد. منابع مکتوب نیز دو دستهاند: نخست منابعی است که خود هندیان آن ها را نوشتهاند و دوم منابعی است که خارجیان آن ها را تدوین کردهاند.
منابعی که ما را در بازسازی تاریخ باستان هند کمک میکند به شرحی است که در فوق بدان اشاره رفت. آثار ادبی و کتیبههای یادشده صرفاً توضیحی و تکمیلی است و ما از کلیه منابع اصلی موجود، اعم از قدیم یا متعلق به روزگار کنونی، بهصورت گزینشی استفاده کردهایم.
اما همین مقادیر ناچیز نیز منابع مطالعاتی گستردهای را شامل میشود و مورخ باید باپشتکار و دقت فراوان و قضاوت نقادانه کار خود را ادامه دهد تا به اطلاعات صحیح تاریخی دست یابد. او در این زمینه باید بهمثابه معدنکاو بصیری عمل کند تا بتواند جواهرات واقعیت و حقایق را از تفالهها و پوکههای اغراقآمیز درباری و صنایع و لفاظیها و تزیینات شاعرانه جدا سازد. صخرههایی بهصورت ادعاهای ضدونقیض، بدون تاریخنگاری دقیق و درهمبرهم خودنمایی میکنند و فقط پس از پشتسرگذاشتن آنها است که میتوان تاریخ را بازسازی کرد و شرح مرتبط و قابل قبولی از ادوار گذشته هند، بهدستداد.
باید در نظر داشت که هند شمالی نقش غالب و محوری در تاریخ این کشور داشت و مرکز امپراتوریهای بزرگ بود. جاهطلبانی که بهدنبال افتخار و اقتدار بودند به ماورای سلسله جبال ویندهیا که شمال را از جنوب جدا میکند، نظر داشتند و آرزوی تسلط بر این منطقه را درسرمیپروراندند. اما هیچ سلسلهای، حتی در ایام رونق و شکوه سلسله موریا، نیز نتوانست مناطق جنوب و شمال را زیرسلطه خود داشته باشد.