امتیاز
5 / 0.0
خرید
40,000
25%
30,000
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
41,400
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب احتناک

کتاب احتناک اثر تقی شجاعی توسط انتشارات دفتر نشر معارف منتشر شد. جنیان می‌خواهند با افسار زدن به انسان‌ها حکومت شیطان را در زمین مستقر کنند و فرشتگان می‌خواهند باتربیت الهی انسان، حاکمیت الهی را در زمین تشکیل دهند. این نبرد و کش‌وقوس تاریخی از پیش از تولد قهرمان داستان و در رحم مادر او آغاز و تا بالاترین سطح رشد اجتماعی - سیاسی و حتی لحظه جان‌دادنش هم ادامه دارد.

از قدیم‌الایام شنیده‌ایم که مثلاً شیاطین ما را وسوسه می‌کنند، تحریک می‌کنند و سعی در به چاه انداختن انسان دارند، و نیز شنیده‌ایم که فرشتگان از سوی خداوند مأمور می‌شوند تا در لحظات مختلف همراه انسان‌ها باشند. احتناک در قالب داستانی جذاب، این فضا را برای مخاطب ترسیم کرده و دریچه‌ای نوین به‌سوی یگانگی دنیا و عالم غیب گشوده است.

کتاب احتناک رمانی با درون‌مایه رئالیسم جادویی است که تقابل خیر و شر را برای خواننده به تصویر می‌کِشد. نبرد میان فرشتگان و شیاطین برای برپایی حکومت نهایی در زمین.

گزیده کتاب احتناک

جنّ که از دیگران زیباتر بود و قامت بلندتری داشت، در هیبت زنی خوش سیما بر خیال مرد جوانِ تُنُک ریش نشست. جن های زی ردست، گِرد مرد حلقه زدند. مرد اکنون شبیه مجنونی بود که مشغول برآوردن آرزوهای بلند با دستانی کوتاه باشد. چشمانش تمامی خون قلبش را به سوی مردمک خویش کشانده بود و با نگاهی خیره ردّ زن را می گرفت و از عقب او می رفت. جنّ زیبا عشوه ای کرد و از مقابل او عبور کرد.

 مرد همچنان در پی او بود. قطره های ریز عرق از بالای اَبروهای مرد روی پلک هایش می ریخت، اشکش را جاری می کرد و سپس روی ریش های تُنکش سرازیر می شد. مرد جوان، چشمی به زن داشت و چشمی دیگر به رؤیایی که اینک تمام وجود او را احاطه کرده و دستش را سوی آن دراز نموده بود. کوچه پس کوچه ها را به شوق رسیدن به او می پیمود. صدای گام های آرام زن، تپش قلب ناآرام او را بالاتر می برد.

آن گونه که حس می کرد تمام مردم شهر صدای تپیدن قلبش را می شنوند، و از همین روی بود که در نهان گاه خویش احساس شرم می کرد. با دیدن هر عابر، سر به زیر می انداخت و تلاش داشت خود را موجودی آرام، عادی و واجد فضایلی شناخته شده نشان دهد. دیگران نیز به حکم ظاهر، به این تلقی وی از خودش احترام می گذاشتند و به او به همان چشمی که دوست داشت، نگاه می کردند.

 اما با همۀ این ها، او در گمان خویش، هر نگاهی را به خود، همانند نگاه پدر خشم آ گینی می دید که عن قریب خشمش لبریز خواهد شد و صورت عرق کرد هاش را با سیلی سرخ خواهد نمود. به همین خاطر بود که تلاش داشت به هیچ نگاهی پاسخ ندهد.

صفحات کتاب :
184
کنگره :
PIR8349‭‬‭
دیویی :
8‮فا‬3/62‬
کتابشناسی ملی :
7668296
شابک :
978-600-441-367-1
سال نشر :
1400

کتاب های مشابه احتناک