کتاب درآمدی بر علم عرفان نظری نوشته سیدمحمدتقی شاکری در انتشارات دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی به چاپ رسیده است.
عرفان، ابعاد مختلفی دارد که مهمترین آنها بُعد معرفتی و طریقتی آن است. مطالعه در ابعاد مختلف عرفان، علوم متعددی را پدید آورده است که میتوان از آنها به «علوم عرفانی» تعبیر کرد. مهمترین شاخههای علمی عرفان در سنت اسلامی، عبارتند از عرفان نظری و عرفان عملی. عرفان نظری حاصل تأمل در یافتههای سلوکی و شهودی عرفا است و عرفان عملی، علم سلوک و طریقت است. سالک پس از آنکه منازل عرفانی را پشت سر مینهد و قدم در ساحت قدس میگذارد و به مقام فنا و بالاتر از آن بقای بعد از فنا میرسد، مشاهدات و مکاشفاتی بدو روی میآورد و در پی آن معرفتی از سر شهود و حضور، نسبت به حقایق نظام هستی پیدا میکند که این معارف برآمده از شهود، بنیاد و حقیقت عرفان نظری میباشد.
به دیگر سخن، شخص پس از ورود به عرفان عملی و طی مسیر طریقت، در نهایت به مرحله حقیقت نائل میشود که همانا پایه و اساس علمی است که امروزه از آن به عرفان نظری تعبیر میگردد. بنابراین عرفان نظری علمی است حصولی که از حقایق دریافتشده به وسیله شهود، حکایت میکند. چرا که سالک با مجاهده و ریاضت، پردهها و حجابهای پیش روی خود را کنار میزند و هرچه پیش میرود، حقیقت را واضحتر مییابد تا آنکه به صورت عینالیقین بلکه حقالیقین (نه علمالیقین) واقعیت نظام هستی و خدای سبحان را درمییابد.
علم عرفان نظری از آموزههای توحیدی کتاب و سنت در تاریخ و فرهنگ اسلامی است. ابن عربی و پیروانش وجودشناسی و معرفتشناسی عرفانی را در نظامی سامانمند به کمال رساندند. این علم در دورههای متأخر با استدلالهای فلسفی و متقن، تحکیم یافت. کتاب درآمدی بر علم عرفان نظری بر اساس طرح مکتب ابن عربی و شرح مختصر اصول و مبانی آن به زبانی ساده و منظم فراهم آمده است. انتخاب این طرح به دلیل مقبولیت گسترده ابن عربی در میان عارفان شیعه و اهل سنت و اهمیت آن برای مبحث تقریب مذاهب، همچنین بازده بهتر ساختار فلسفی هماهنگ و منظم آن در برنامه آموزشی است.
اهل معرفت برای سیر از وحدت به کثرت و ساطت علم را مطرح میکنند. به عقیده ایشان، از ذات حقتعالی نمیتوان بدون هیچ واسطهای به تعینات خلقی و کثرات وجودی رسید؛ زیرا در مقام ذات حق هیچ نسبت جدا و مجزایی وجود ندارد و ذات حق نسبت به افاضه و عدم آن مساوی است و هیچ جانبی بر جانب دیگر غلبه ندارد؛ یعنی اگر صدور و بروز خلق مانند عقل اول مستقیم و بدون هیچ واسطهای از ذات حقتعالی واقع شود، باید در مقام ذات حق نسبت ایجادی در مقایسه با عقل اول پدید آید و جهتی بر جهات دیگر غلبه کند، ولی تالی باطل است؛ زیرا پیشتر گفته شد که این امر با مقام اطلاق ذاتی منافات دارد و حقتعالی در مقام غیبالغیوبی ذات هیچ نسبتی با هیچ یک از خلایق ندارد تا موجب ایجاد آن شود و این نسبت تنها در صورتی ایجاد خواهد شد که حقتعالی از مقام ذات تنزل کند.