کتاب نامه ای برای رها زندگینامه شهیدان محب به روایت زینب محب می باشد. این کتاب نوشته ساجده تقی زاده توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
تنها چیزی که چشمم را گرفته بود، وسعت بیمانند آن دشت زیبا بود. صدای جیکجیک پرندهها، عطر گلهای یاس و محمدی، صدای سکرآور جوی آب و رقص علفهای سبز توی دشت. شاید قسمتی از بهشت بود؛ چون به توصیفات بهشت خیلی شباهت داشت. بیش از همهی این زیباییها، آرامش عجیبی محاصرهام کرده بود. زیبایی عجیب و رازآلود که حتی روی سنگهای زیر پایم هم حسشان میکردم. انگار همهچیز در درون خودش راز خاصی داشت. حتی احساس میکردم صدای اشیای بیجان را هم حس میکنم.
حس میکردم گلها چه میگویند، پرندهها چه فکر میکنند و خاک و باد و هوا بهسمت چهکسی میروند. انگار زمین و آسمان در یک نطقهی محرز به هم وصل بودند. تفاوتی بین زمین و آسمان نبود. احساس میکردم سلولهای پایم روی خاک که قرار میگیرند، ریشه میزنند و بهسمت رویش میروند. همهچیز در حال روییدن بود. همهچیز یک حضور واضح و مبرهن داشت. خاک را حس میکردم. روی همین خاک قدم میزدم و به روبهرو نگاه میکردم.