کتاب زندگی زیباست، روایتی از حیات شهید سیدمرتضی آوینی که با نویسندگی سیدعباس سیدابراهیمی می باشد و نشر معارف نیز آن را روانه بازار کتاب کرده است. این کتاب که مفصل ترین کتاب درباره حیات شهید آوینی است با روایتی مستند و داستانی سعی دارد زوایای مختلف زندگی این شهید را بیان کند.
کتاب زندگی زیباست که مفصل ترین کتاب درباره حیات شهید آوینی است با روایتی مستند و داستانی و با استفاده از خاطرات و گفت وگوهای غالب افرادی که با این اندیشمند و هنرمند برجسته انقلاب اسلامی مرتبط بودند، سعی دارد زوایای مختلف زندگی این شهید عزیز را به مخاطبان بشناساند.
برای دانلود کتاب زندگی زیباست، به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید و پس از دانلود آن را در کتابخوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید.
سید مرتضی آوینی شنبه ۲۱ شهریور ماه ۱۳۲۶ به دنیا آمد. بچه اول سید مهدی آوینی و منصور منزوی. خانه آن ها هم در شهرری بود. خانواده مذهبی که اسم پسرشان را مرتضی گذاشتند و البته از همان کودکی به اسم دومش یعنی کامران صدایش میکردند.
پدر مرتضی به هر ترتیب مهندس معدن میشود و برای کار باید به معدنهای مختلف در شهرهای مختلف سفر کند. ضمن اینکه با فاصله نسبتاً کمی بعد از مرتضی مصطفی با نام دوم مسعود و بعد از او هم محمد با نام دوم سعید به این خانواده اضافه میشود.
کامران کلاس اولش را در آبادان و دوم و سوم در خمین میگذراند. چهارم ساکن روستای بایچه باغ در نزدیکی زنجان میشوند. اول متوسط تا چهارم را کرمان هستند و بعد که کار پدرش در اتاق صنایع و معادن در تهران ثابت میشود، برمیگردد به اصلشان. کامران پنجم و ششم را در رشته ریاضی مدرسه هدف ۳ تهران میخواند.
۱۳۴۴ کنکور ریاضی میدهد ولی یک دفعه تصمیم میگیرد که در کنکور هنر نیز شرکت کند و بعد از آمدن نتایج در دانشگاه تهران رشته معماری قبول میشود. کامران یک دانشجوی روشن فکر اهل فلسفه و ادبیات و شعر و موسیقی بود و کماکان استعدادش در طراحی را حفظ می کرد. در تقسیم بندیهای درسی خودشان او در آتلیه مهندس سیحون میافتد و در حاشیه درس و مشق هم با اکیپی چفت میشود. ظاهرا یک مینی ماینر مشکی رنگ هم زیر پایش بوده است. ضمناً کامران از همان وقتها حسابی اهل قلم بوده و داستانهای کوتاه و شعرهای نو و از اینجور چیزها مینوشته.
بعد از مدتی تقریباً رابطه کامران با آن گروه کمرنگ میشود. حدود سال ۵۳ کامران با مریم امینی که یک دختر دبیرستانی و ۱۰ سال از خودش کوچکتر است آشنا میشود و کم کم قصد ازدواج پیدا میکند. خانواده مریم با ازدواج آنان موافقت نمیکنند. روحیه کامران طوری است که بعد از خدمت نتوانسته شغل درست و درمانی برای خودش پیدا کند. چند جایی رفته برای کار اما دوام نیاورده است. یک جا از برخورد بد با کارگرها ناراحت میشود و دیگر سر کار نمیرود و یکجا هم نوع طراحی نقشهها با عقایدش جور در نمیآید. سال ۵۷ بالاخره کامران و مریم ازدواج میکنند و خانهای در خیابان آمل اجاره میکنند.
کامران یه کتاب چاپ میکند که شامل چند داستان کوتاه و خاطرات داستانی خودش که همه رنگ و بوی فلسفی دارد...
برای خواندن زندگی پرماجرای شهید آوینی به کتاب زندگی زیباست مراجعه کنید.
برخی از عناوین کتاب را بخوانید:
زندگی زیباست...
جمعه، ۲۹ دی ۱۳۵۷ / ۳۱ سالگی
جمعه، ۶ بهمن ۱۳۵۷ / هفت روز بعد
سه شنبه، ۲۹ اسفند ۵۷ / یک ماه و اندی بعد
شنبه، ۲۱ مهر ۱۳۵۸ / هفت ماه بعد، ۳۲ سالگی
یکشنبه، ۲۸ بهمن ۱۳۵۸ / سه ماه بعد
چهارشنبه، ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ / هفت ماه بعد، ۳۳ سالگی
دوشنبه، ۹ آذر ۱۳۶۰ / یک سال بعد، ۳۴ سالگی
شنبه، ۲۸ فروردین ۱۳۶۱ / چهار ماه بعد، ۳۵ سالگی
سه شنبه، ۲۹ شهریور ۱۳۶۲ / یک سال و نیم بعد، ۳۶ سالگی
دوشنبه، ۲ مهر ۱۳۶۳ / یک سال بعد، ۳۷ سالگی
پنجشنبه، ۳ بهمن ۱۳۶۴ / یک سال و اندی بعد، ۳۸ سالگی
پنجشنبه، ۸ آبان ۱۳۶۵ / یک سال بعد، ۳۹ سالگی
جمعه، ۱۹ دی ۱۳۶۵ / دو ماه بعد
سه شنبه، ۲۳ دی ۱۳۶۵ / چهارر روز بعد
سه شنبه، ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ / بیست روز بعد
مرتضی، مریم را میرساند دم خانه ی پدر مریم. مریم همینطور که دارد پیاده میشود میگوید:
راستی کامران...
مرتضی وسط حرفش میپرد و میگوید:
مرتضی!
مریم لبخندی میزند و میگوید:
باشه مرتضی!... شب میخواستیم بریم خونه یادت باشه ماهی بگیریم ها، من دوست دارم ماهی قرمز سر سفره هفت سین... راستی، به بابام اینا نمیگم تو شدی مرتضی ها!
همینجوری باهات مشکل دارن، این رو هم بگم بدتر میشه... مرتضی سری تکان میدهد و میگوید:
ساعت ۷ آماده باش میام دنبالت...
مرتضی با خانه برمیگردد. بدون اینکه لباسهایش را عوض کند، شعرها و نوشتههایی را که در این چند روزه جمع کرده بود،
دسته دسته میکند و در یک گونی میریزد. یک گونی بزرگ، پر میشود از دست نوشتهها و اشعار کامران. چشمش به بعضی از آنها میافتد و میخواند:
غروب زندگی ات به یکباره تمام هستی ات را در خود گرفته است و خورشید غروبت، بیشتر از همیشه زنده و بزرگتر و بزرگتر از همیشه، میرود که در افق دریایی ات پنهان شود. بمیر، که همه زندگی ات را به یکباره زیستهای و شادیها و رنجهای آن را به یکباره حس کردهای. این تو بودی که شاعرانه میاندیشیدی:
«دریا خورشید غروب را به خود میکشد تا چنان قریقی اسیر دریا شود و آنک تیرگی جاودانه، برای انسان»...غرق شو، اکنون غرق شو، بیرون از آب، چون ماهی ای که برای باز هم زیستن به آب نیاز دارد، به دریا...
نسخه چاپی کتاب زندگی زیباست را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب سفارش داده و خریداری نمایید.
مشخصات کتاب زندگی زیباست در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | دفتر نشر معارف |
نویسنده: | سیدعباس سیدابراهیمی |
تعداد صفحه: | 367 |
موضوع: | خاطرات |
قالب: | چاپی و الکترونیک |
نظر دیگران //= $contentName ?>
یکی از معدود کتاب های جذاب و داستانی...
مخصوصا برای ما که از بینندگان روایت فتح بوده ایم خواندنش عالی بود......