0.0از 0

پلاک پ

ستاد پشتیبانی جنگ به روایت بانوان

خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب پلاک پ

    کتاب پلاک پ روایت آدم‌هایی‌ست که از پشتیبانی جنگ کلی جزئیات یادشان مانده، کلی خاطرات قشنگ دارند، آرمان‌های مشترک دارند. کتاب پلاک پ را بخوانید و بدهید بچه‌هایتان هم بخوانند و بدانند که حب وطن از ایمان آدم است.

    وجوه تمایز این کتاب که اواخر زمستان سال گذشته رونمایی شد، از جمله پرداختن به جنگ از زاویه دید زنانه و دور از خط مقدم، بازنمایی فضای شهری شیراز و مکان‌های فعال در پشتیبانی جنگ، پرداختن به فعالان مردمی و میدانی به جای سطوح مدیریتی محبوبیت خاصی به این اثر بخشیده و واکنش اهالی قلم را به دنبال داشته است. سبک نگارش خاص اسماء میرشکاری نویسنده این اثر که توانسته خاطرات را به صورت مینیمال و جدا از هم بازگو کند و درعین‌حال کل کتاب به گونه‌ای ممزوج شود که گویا یک ماجرای واحد است، نیز جذابیت کار را دوچندان کرده است.

    اسماء میرشکاری‌فرد نویسنده این کتاب در معرفی این کتاب می‌گوید: «کتاب پلاک پ برخلاف روال معمول کتاب‌ها، از ترکیب بخش‌ها و فصل‌ها تشکیل نشده، بلکه به شیوه جمع‌نگارانه ناداستان این زنان را از پاییز ۵۹ یعنی لحظه شروع جنگ تا پایان امضای قرارداد ۵۹۸ را بصورت دنباله‌دار روایت می‌کند و چون من چهار فصل سال را محور نگارش سیر زمانی کتاب قرار داده‌ام، می‌توانم بگویم هر کدام از سال‌های جنگ به طور نامحسوس یک بخش کتاب شده‌اند.» وی درباره قالب جدید این اثر تصریح کرد:  «من با استفاده از شیوه جمع‌نگارانه، با بهره‌گیری از  سیر تاریخی و ورود هر خانمی به عرصه پشتیبانی تا آنجایی که تحقیق‌ها گنجایش داشتند، خانم‌ها را بسته به نوع فعالیت و زمان آن یا نوع مسئولیت و  تأثیرگذاری آن، به ترتیب وارد کتاب کردم تا ضمن پرداختن به خاطراتشان هم توانسته باشم برای مخاطب شخصیت‌پردازی کنم و هم در نهایت برای رساندنشان به نقطه عطف کتاب یعنی ساختمانی نیمه‌کاره همه جوانب و چالش‌ها را اپیزود به اپیزود در کتاب به تصویر بکشم، تا در نهایت خانم‌ها را چه خیاط‌ها که از طرف سپاه فعالیتشان را آغاز کرده‌اند و چه نان‌پزها که از طرف جهاد، کنار هم در این ساختمان جمع کنم و  علاوه بر آن توانسته باشم هم شخصیت‌هایی که از اول کتاب ساخته‌ام بپردازم و هم بتوانم شخصیت‌های تازه‌ای را که دارند، وارد کتاب و در واقع وارد این ساختمان نیمه کاره می‌‌شوند را هم معرفی کنم. شخصیت‌هایی با خاطره‌های تلخ و شیرین که بعضی‌هاشان حین کار پشتیبانی، مادر شدند و بعضی‌ها حین کار به افتخار مادری شهدا نائل شدند.»

    گزیده کتاب پلاک پ

    از اول جنگ چند بار اعلام شد که برای آب‌لیمو، به‌لیمو، آب‌نارنج، آب‌غوره و کمپوت و این‌جور چیزها شیشه لازم داریم. چهارپنج روز از اعلام نیاز که می‌گذشت، گونی‌گونی شیشه بود که از مساجد و محلات می‌آوردند ستاد پشتیبانی. اگر هم وسیله دم دستشان نبود، زنگ می‌زدند خودمان ماشین می‌فرستادیم و یک‌هفته‌ای انواع و اقسام شیشه بود که جمع می‌شد.

    پایین ساختمان دوسه تا شیر آب برای شست‌و‌شو داشتیم؛ اما شستن سیصدچهارصد تا شیشه کار یکی‌دو نفر نبود و نمی‌شد بساط تشت و تاید و شیشه‌خیساندن را جلوی در ساختمان راه انداخت. رودخانۀ حسین‌آباد، هم آب روان و زلالی داشت و هم برای همه ‌جا داشت. یک وانت که پر از شیشه می‌شد، بیست‌سی تا از خواهرها را جدا می‌کردیم بروند رودخانۀ حسین‌آباد برای شستن. به خانم‌هایی که بچه‌مدرسه‌ای داشتند نمی‌گفتیم بیایند؛ هر بار که تا رودخانه می‌رفتیم، تا بعدازظهر طول می‌کشید. البته بعضی‌ها خودشان داوطلب می‌شدند و دست بغل‌دستی‌شان را هم می‌گرفتند و یا علی.