کتاب مشعلی بر فراز خاموشی ها نوشته مریم غیاثی فراهانی توسط انتشارات نظری منتشر شده است.
ایمانو نمی دانست چه بگوید که ماریا غصه نخورد ماریا هم همین طور. فردا صبح زود زمان بستن چمدان ایمانو بود تنها چیزی که با شک و تردید از دهان ایمانو شنیده شد این جمله بود که ماریا عزیزم من زود برمی گردم؛ تو ناراحت نباش و غصه نخور؛ شماره تلفن اینجا را به من بده و تو هم به من زنگ بزن.
اگر دوست داشتی، به عمو و زن عموجان تلفن کن؛ آن ها خوشحال می شوند و ساعتی بعد در فرودگاه مادرید حاضر شدند. لحظه ای سخت و دشوار بود ماریا با خود فکر می¬کرد که ایمانو کی برمی گردد. نکند عشق مان یادش برود. من به او خیلی عادت کردم و اشک در چشمان زیبای ماریا حلقه زد. ایمانو گفت: ماریا دوری از تو برایم بسیار وحشتناک است؛ مطمئن باش زود برمی گردم و پس از خداحافظی با پدر و برادر ماریا سوار هواپیما شد.