کتاب حنانه شو با قلمی دلنشین داستان هایی متفاوت از پیامبر (ص) را روایت می کند. این کتاب نوشته ی رقیه بابایی می باشد و توسط انتشارات کتاب جمکران نیز منتشر شده است.
رقیه بابایی در کتاب حنانه شو، داستانهایی تاریخی با قلمی زیبا از زبان اشیاء، پیرامون اتفاقاتی که بر پیامبر (ص) گذشته را به رشته ی تحریر درآورده است؛ اشیایی چون درخت و ماه و بتهای کعبه. در خلال داستان اتفاقات تاریخی زمان پیامبر، کرامات و اخلاقیات ایشان و همچنین رنجی خانواده ایشان دیده اند را نیز سعی کرده به تصویر بکشد.
در هر قسمت کتاب حنانه شو، می توانید موجود به ظاهر بیجانی را ببینید که محبت و عشق و ارادت خاصی به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) دارد. یکی از این موجودات ستون حنانه مسجد پیامبر است که وجه تسمیه این داستان نیز شده است و داستان درختی می شود که حرکتش معجزه رسول شد و داستان های دو نیم شدن ماه (یا همان شق القمر)، اعتراف بت قریش به رسالت حضرت و … که همه ی این ها را از زبان خود آن موجودات در این کتاب خواهید شنید.
کتاب حنانه شو عناوینی چون توان عشق، کوی عشق، تاوان عشق، پناه عشق، باران عشق، آغوش عشق و... برای داستان های خود برگزیده است.
نسخه ی الکترونیک کتاب حنانه شو را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کرده و سپس آن را در کتابخوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید.
از آن روز که پیامبر(ص) بر فراز صفا رفت و ندای «یا صَباحاه» را در شهر بلند کرد، این ها شده اند چون اسپند بر آتش. با شنیدن این ندا، در لحظه ای تمام شهر به این سو شتافت. مردها از کارشان دست کشیدند و مغازه هایشان را رها کردند و به طرف صفا دویدند. زن ها کودکانشان را در آغوش گرفته و بر فراز بام ها آمدند. حتی آن ها که در صحن کعبه در حال سجده به بت هایشان بودند، هراسان آمدند. وقتی دیدند محمد امین(ص) این ندا را سر داده، خوفشان بیشتر شد. می دانستند که او بی دلیل چنین نمی کند.
من که مثل همیشه در نزدیک کوه مروه و صفا نشسته بودم، دیدم که سران قریش چگونه ترسان، خود را به جمعیت رساندند و جلو رفتند؛ بیشتر از همه در وحشت بودند که بدانند چه اتفاقی افتاده و او چه می خواهد بگوید. پیامبر(ص) از فراز سنگی در کنار کوه صفا به جمعیت منتظر نگاه کرد و گفت: «ای مردم! اگر من به شما خبر دهم که پشت این کوه، دشمنان شما در کمینند و قصد جان و مالتان را دارند، آیا مرا تصدیق می کنید؟». جمعیت با صدای بلند گفتند: «آری، چنین است؛ باور می کنیم». عده ای دیگر از آن سو گفتند: «آری، تو تنها امین این شهری؛ در طول زندگیمان از تو دروغی نشنیده ایم!». پیامبر(ص) صدایش را بلندتر کرد: «پس ای مردم! به خدای یکتا ایمان بیاورید و خود را از آتش نجات دهید. من شما را از عذاب دردناکِ عالم واپسین، می ترسانم». با شنیدن این سخنان در میان جمعیت زمزمه هایی شنیده می شد که کمی بعد به همهمه ای بزرگ تبدیل شد.
پیامبر(ص) دست هایش را به نشانه ی سکوتِ مردم بالا برد؛ همه ساکت شدند تا بهتر بشنوند. پیامبر(ص) که مثل همیشه نگاهش را میان همه تقسیم می کرد ادامه داد: «موقعیت من، همان موقعیت دیدبانی است که دشمن را از نقطه ی دوری می بیند و سریع برای نجات قوم خود به سوی آنها شتافته و با ندای یا صَباحاه، آنان را از این پیشامد باخبر می کند».
بعد از سه سال که پیامبر(ص) دعوت مخفیانه داشت، همه کم وبیش از آیین او آگاه شده بودند. اما حالا اولین بار بود که آشکارا همه را به دینش فرامی خواند. سخنان پیامبر(ص) که تمام شد، ترس و وحشتی دل های همه را فرا گرفت و در سکوتی عمیق فرو رفتند. ناگهان ابولهب بر فراز کوه آمد؛ قهقه ای سرداد و گفت: «ای محمد وای بر تو! ما را برای همین کار دعوت نمودی؟ ما گفتیم حال چه اتفاقی افتاده است؟!». سران قریش که حیرتِ نمایان و سکوتِ بی پایان مردم را می دیدند، حالا با این سخنان ابولهب خوشحال شدند. او را همراهی و جمعیت را پراکنده کردند.
نسخه چاپی کتاب حنانه شو را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید و از خواندن آن لذت ببرید.
مشخصات کتاب حنانه شو در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتاب جمکران |
نویسنده: | رقیه بابایی |
تعداد صفحه: | 79 |
موضوع: | داستان کوتاه، پیامبر شناسی |
قالب: | چاپی و الکترونیک |
نظر دیگران //= $contentName ?>
جان بخشی به اشیا؟ یکی از خلاقآمیز ترین چیزهایی بود که در این کتاب بهش برخوردم جوری که اولش نفهمیدم کی داره از...
بسم الله الرحمن الرحیم #چالش_مرورنویسی_فراکتاب کتاب حنانه شو به قلم راضیه بابایی از انتشارات جمکران راهی بازا...