کتاب طلای درون نوشته رابرت الکس جانسون با ترجمه سیمین موحد، نقشه راه نجات از وابستگی به دیگران و رسیدن به استقلال فردی از روش گرفتن و استفاده از بهترین چیزهایی که هر فرد در وجود خودش دارد، مثل اعتماد به نفس، استقلال و... سخن میگوید.
هنگامی که چهارده ساله بودم، به همراه مادربزرگم با اتومبیل به اسپوکان ایالت واشنگتن رفتیم تا در مراسم خاکسپاری یکی از بستگان شرکت کنیم. یکی از دخترعموهای من که کمی از من بزرگتر بود تازه ازدواج کرده بود و من برای اولین بار شوهر او را میدیدم. آن مرد بلافاصله به قهرمان من تبدیل شد. من در آن دوره از زندگی، بسیار بیثبات بودم.
نام شوهر دخترعموی من تور بود. اصلیت نروژی داشت و در بیست سالگی مرد قوی و تنومندی بود با تسلط مطلق بر دنیای جسمانی. او کار بسیار ملاطفتآمیز و مهمی برای من انجام داد. یک روز بعد از آن مراسم خاکسپاری، او مرا از بین جمع خانواده بیرون کشید و همراه خود برای شکار به جنگل برد. آن روز اولین و آخرین شکار عمر خود را انجام دادم. او حس کرده بود من کی هستم، چه نیازی دارم و با چه سرعتی باید به من بیاموزد. او میدانست که لازم است به من گفته شود که کدام طرف تفنگ را به کجا نشانه بروم و این کار را به طرزی عالی انجام داد. درنظر من او نمادی از نهایت مردانگی بود. کسی بود که تا ابد برای من ارزشمند است.