کتاب تاوان گناه نوشته شفیقه فاتح است که توسط انتشارات متخصصان منتشر شده است. این کتاب در قالب رمان است.
چشمانش بسته بود و آنچه را که دور و برش می گذشت نمی توانست به خوبی تشخیص دهد. نوازش محبت آمیز دستی را بر روی پیشانی و موهایش حس می کرد و لذت می برد.
خم شدن شبحی را بر صورتش حس می کرد. گویا لبخند می زد و او را به نام صدا می کرد ولی نمی توانست صدا را تشخیص دهد. صدای گریه ضعیفی به گوش می رسید که با تمنا از او خواهش می کرد که حرف بزند و صدای مردانه ای که به او دلداری می داد و او را دعوت به صبر و شکیبایی می کرد. صدای ظریف زنانه ای که با عتاب می گفت: «تقصیر تو بود. تقصیر شما بود. شماها که آن قدر بی رحمید و شماها که جز افکار و خواسته های خود، هیچ کس را درک نمی کنید و ناگهان زد زیر گریه.»
می خواست چشم هایش را باز کند و به خود فشار می آورد تا حداقل تشخیص دهد که در کجاست و این اشباح که دوروبر او را گرفته اند و هرکدام به شیوه ای با هم و با او برخورد می کنند چه کسانی هستند؟ به خود فشار می آورد تا ببیند در این لحظه چه می خواهد، ولی انگار از تمام خواسته های انسانی تهی شده و تبدیل به هیچ شده بود. سیما کلیدو توی قفل چرخاند و وارد خانه شد. از امروز صبح که خانه را ترک کرده و در بیمارستان بالای سر شوهرش رفته بود، نخوابیده و بیدار مانده بود. خیلی خسته بود.
پریچهر خواهرشوهرش آمده و با هزار خواهش و تمنا، او را برای استراحت به خانه فرستاده بود. افکار در هم و مشوش روح و جسمش را آزار می داد. روسری شو باز کرد. زنگ ساعت را روی چهار، تنظیم کرد و با همان مانتو روی تخت وِلو شد.