برای هم قصه بگیم
بزغاله و سه تپه
بره ی صورتی غذا می خواد
تلویزیون روشنه
کرونا هر جایی می تواند باشد
اردک کوچولو، خیلی خجالتی بود. برای همین هم، هیچ وقت پیش دیگران، کواک کواک نمی کرد.
اردک کوچولو، هنوز به مدرسه نمی رفت. اما"کتاب" خیلی دوست داشت. یک روز اردک کوچولو با مامانش به کتابفروشی اردک ها رفت. کتابفروشی اردک ها، پر از کتاب های اردکی قشنگ بود. اردک کوچولو اول از همه، یک کتاب داستان صورتی رنگ برداشت.
کمی آن را ورق زد و عکس هایش را نگاه کرد.بعد یواشکی از مامانش پرسید:"اسم این کتاب چیه؟