کتاب مجموعه قصههای زیزیگولو به نویسندگی محمدکاظم اخوان تقوی و تصویرگری حمیده محبی که در انشارات امیر کبیر به چاپ رسیده است.جلد هشتم از مجموعه «قصههای زی زی گولو» دربردارنده سه داستان کوتاه با عنوانهای «جشن تولد»، «اخمو و خنده رو» و «سایه ناشناس» است. در داستان اول، «آقای مهندس» و «مادر خانمی» تصمیم دارند برای «زی زی گولو» جشن تولد بگیرند اما نظر هر کدامشان با دیگری درباره نوع برنامه متفاوت است. در داستان دوم، زی زی گولو کاری میکند که «آقای پدر» عیبهای خود را بپذیرد و در برابر آنها بخندد و در داستان سوم، زی زی گولو دست یک دزد را رو میکند و باعث میشود او به اشتباه خود پی ببرد.
راست را باید ازیچه شنید، چرا این حرفها را زودتر به من نزدی؟ از آن روز دیگر خنده از لبهای مهندس دور نشد. کسی هم دیگر نمیترسید عیبش را به او بگوید. اما کم کم کار به جایی رسید که هر حرف سادهای هم که به او میزدند؛ آن را به حساب عیب میگرفت. یلی میگفت: میوه بخور، زیر خنده میزد. آن یلی میپرسید: رنُّلت چرا یریده؟ از خنده ریسه میرفت. میگفتند: بیخودی نخند باز غش غش میخندید.